۱۳۸۸ شهریور ۲۳, دوشنبه

خطر زرد


همه ایرانی نژادان باید بدانیم که کم و بیش مواجهیم با خطر زرد"- پدر فقید جنبش ما،محمود افشار
 
هزاره يي که گذشت هزاره ی جنگ ها و خونريزی ها بود.
اين جنگ ها نتيجه يي جز کشتار و شکنجه برای انسانيت در برنداشت . بيشترينه ی اين جنگ های بنيانکن جنگ های مذهبی ميان پيروان اديان سامی بود . يا به عبارت گويا بايستی گفت جنگ هايي بود برای در دست گرفتن قدرت بيشتر و ارضای جاه طلبی های فرمانروايان که زير لوای مذهب رخ می داد . بايد بی باکانه و بدون تعارف گـفت کـه هزاره ی گذشته هزاره ی استيلای ديو تعصب مذهبی بود . ديوی که توسط اعراب از شيشه بيرون آمد و در ايران و افريقا و جنوب و مرکز اروپا دست به خونريزی و دژآگاهی زد . حاصل اين جنگ های ضد فرهنگ در سده بيستم صدام حسين ها ، بن لادن ها و ملاعمرهاست ، که اکنون رمق های واپسين خود را می زنند .
ولی در سده های آينده جهانيان با مشکل ديگری ربرو خواهند شد.
 و دريغا کـه ايـن دشمن بشريـت دوبـاره از خـاورميانه برخواهد خاست . اين خطر نيست مـگر " اختـاپـوس زرد" . نزديـک هـزار سـال است کـه تيره هـای اورال ـ آيتامی(از شاخه ی تورکان) از غرب چين به آسيای ميانه و قفقاز و آناتولی آمده اند . و همراه خود چيزی جزکشتار و تجاوز و ناله ی مظلوم ارمغانی به همراه نداشتند . اين اختاپوس کوچک هم اکنون اندک اندک در راه ضربه شدن است . و در آينده بازوان نيرومندتر اما اهريمنی خواهد داشت .
اين طوفان همچون طوفان بنيادگرايي عرب ، نخست منطقه ی ما را فرا خواهد گـرفت و نخستين قـربانيان آن نيز مـردم منطقه بـه ويـژه مـردم فلات ،
( ايران ) خواهند بود . همة مردم منطقه کمابيش با اين اختاپوس روبرو خواهند گشت و قربانی خواهند داد . همانطور که ارمنيان و يونانيان آناتولی در نخستين بامداد بيدار شدن ديو زرد قربانی شدند . اقوام تورک(زرد نژاد) در صورت قدرت گرفتن حتی و می توانند از عرب و بنيادگرايي عرب نيز ويرانگرتر و مُخرّب تر شوند . چه اينان خود را وارثان ميراث چنگيز و تيمور می خوانند . پس بَدا به حال تمدن جهان اگر اختاپوس زرد گيره از ساير دستانش نيز بگشايد .
دشمن و خطر مشخص است
. پس بايد چاره انديشيد . از آن جا که خطر در آغاز منطقه يي است ، راهکارهای دفع آن نيز بايد منطقه يي باشد . از ياد فراموش نکنيم که اين منطقه زمين و سرزمين ماست . قفقاز و فرارود و همواره بخشی از ايران زمين و فلات ايران بوده و است . جدايي سياسی اين سرزمين شوند آن نخواهد شد که ما از سرنوشت آن مناطق غافل شويم هر رخدادی در اين مناطق پيوند مستقيم دارد با سرنوشت کشور ايران کنونی . پس برای گام نخست و بنيادين هماهنگی بيشتر با ساير دولت ها و تيره های ايرانی منطقه ضرور به نظر می رسد .
نخست بايد مناطق خطرخيز و دولت های خطرناک را شناخت
. در درجه اول دولت و ملت ترکيه و رژيم باکو هستند که بصورت آشکار و نهان پتانسيل خطر را دارا هستند ؛ اما رژيم باکو ناتوان تر از آن است که بتواند در عمل کاری از پيش ببرد . اين حکومت بدون حمايت های اسرائيل و ترکيه طعمه کشورهای منطقه است . هم اکنون نيز قادر به حراست از سرزمين های غصب کرده اش نيست و اگـر بهانه يي به دست ارمنستان بدهد کارش با کرام الکاتبين خواهد بود . از اين سو اگر فروپاشی شوروی و سالهای 90 مصادف با پايان جنگ ايران و عراق و بازسازی کشور جنگ زده ما نبود ، و اگر گرداندگان کشور در آن زمان به جای دلشعولی فرا منطقه يي به قفقاز نظر بيشتری داشتند ، دولت علی اُف ، دوستی نبود که بتواند در برابر نيروی ارتش جمهوری اسلامی ايران پايداری کند . اکنون نيز بطريق اولی رژيم باکو ( به تنهايي ) بسيار ناتوان تر از آن است که بتواند در برابر حاکميت ملت ايران و اراده جامعه بزرگ ايرانی ايستادگی کند .
و اما ترکيه
. ترکيه اکنون در منطقه خود با دو کشور قبرس نيمروزی و يونان درگير است . مردم قبرس و يونان حقوق پايمال شده ی خود را خواهان هستند ولی دولت ترکيه هنوز با افيون تزريقی و « آرمينوس وامبری » سرخوش . ( البته بخشی از حاکميت آن که در کمينگی هستند ) .
از طرفی ترکيه روزانه ناچار است با چندين ميليون ايرانی کرد در استانهای خاوری دست و پنجه نرم کند.
 و در نيمروز نيز با کردهای شمال عراق رو در رو شود.
دولت های ازبکستان و ترکمنستان در درجه های چندم اهميت قرار دارند و بسيار ناتوان تر از دو دولت نخست.

پس با اين اوصاف خويشکاری ما اين است که جبهه يي تشکيل دهيم تا هم نگهـدار منافع ايـرانيان منطقـه باشد و هم دفع کـننده ی خطر زرد.

به نظر می رسد تشکيل هر چه سريع تر يک کنفدارسيون سياسی ـ نظامی ميان ايران ، ارمنستان و تاجيکستان بهترين و اساسی ترين روش منطقه يي باشد
. اين کنفدراسيون که تمام ويژگی های سياس و حقوقی اين نهاد را خواهد داشت بايستی دارای قدرت تصميم گـری در امور منطقه يي باشد و تصميمات گرفته شد در پارلمان آن برای کشورهای هموند لازم الاتباع . در وهلة های پسين يونان و قبرس و حتی افغانستان و گرجستان نيز می توانند به اين کنفدراسيون به پيوندند .
ارمنستان و تاجيکستان دو سرزمين ايرانی اند که به کمک ها و ياريهای هر چه بيشتر سرزمين مادر برای نيرومندتر شدن نياز دارند
. ملت ما با مردمهايشان ( ارمنستان ) و تاجيک هيچگونه جدايي و تفاوت ندارد . در نتيجه کمک به اين دو دولت در حکم به مردم ايران درونی خواهد بود .
ما در منطقه چاره يي نداريم جز يکپارچگی و وحدت بيشتر برای رودررويي با اختاپوس زرد
. همه ی مردم منطقه و جهان در صورت اقدام نکردن ما ايرانيان دگر باره شاهد 11 سپتامبرها و فجايعی از اين دست خواهند بود . و اين باره نه از سوی بنيادگرانيکه از سوی تورکان منطقه . حتی اگر چنين خطری هم وجود نداشته باشد ـ که دارد ـ تشکيل کنفدراسيون منطقه يي خالی از فايده نخواهد بود چه همه سرزمين های منطقه ما از آرارات و قفقاز گرفته تا هرات و آمو دريا به وسيله فرهنگ ايرانی و نام ايران يا پرشيار پارس به همديگر پيوند داشته و دارند . وليکن اين پيوند سياسی چند صباحی است که توسط استعمار کهن و استعمار نو ( امپرياليسم ) از هم گسسته يي پيوند دوباره سياسی ما با تشکيل چنين کنفدراسيونی تأمين خواهد شد .
نکته ذیگری که از نظر شکلی حایز اهمیت است مسیله ایرانی های کورد میباشد
.نبود دولت کورد مستقل در ایران بیرونی شوند این نخواهد شد که ما نقش کوردها را فراموش کنیم. به همین مناسبت است که در این کنفذراسیون بایستی نمایندگانی از سوی تبره ی کورد باشنده باشد و آرمانهای پارتیزانهای شهید ایرانیان کورد در مقابله با استبداد جاودان بماند.

ح.پیرمراد تبریز.۱۳۸۵ خورشیدی
*پی نوشت: دوست گرامی ام "مانی" از باهماد آذرآبادگان جاوید خواستار انجام مقایسه ای از سوی من میان افغانان و تاجیکان با ایرانیان شده بود.درباره افغان ها اگر واژه افغان را به تبعه کشور افغانستان معنا کنیم،دستکم با ۴ گروه قومی متفاوت روبرو خواهیم بود: پشتون ها - تاجیک ها - هزاره ها و ازبک ها
از این میان پشتون ها و بیشینه تاجیک ها،ایرانی زبان و ایرانی تبار و قفقازیسان هستند، هزاره ها ایرانی زبان اما مغول تبار و مغولیسان (زردپوست) هستند و ازبک ها نیز ترک زبان و ترک تبار و آمیزه ای از نژادهای قفقازیسان و مغولیسان هستند.

هیچ نظری موجود نیست: