۱۳۸۸ مهر ۲, پنجشنبه

ريشه هاي آميخته مسيحيت

پيش گفتار

مدتي است كه گروه هاي تبليغگر كيش مسيحيت در ايران فعال شده و درصدد گستراندن اين كيش در ميان ايرانيان مي باشند.ما ملي گرايان ايراني چندان از گسترش آيين مسيحيت در ايران ناخشنود نيستيم, چراكه به به باور ما همين كه در مسيحيت بر اصل اساسي لاييسم يعني «جدايي دين از حكومت» صحه گذاشته شده است ( كار قيصر را به قيصر واگذار و كار خدا را به خدا ) خود دليلي بر مزيت آن نسبت به دين دخالتگر و تماميت جوي اسلام محسوب مي شود.آنچه كه براي ما اهميت دارد اين است كه هيچ دين و آيين و كيشي در ايران فردا نمي بايست كوچكترين دخالتي در نهادهاي اجتماعي جامعه ايراني داشته باشد و همچنين نمي بايست دستآويزي براي ايجاد دوگانگي و چندگانگي و اخلال در همبستگي ملي ايرانيان قرار گيرد.

با اين حال ما هنگامي كه هيئت پاپ روم يا پاتريارك قسطنطنيه را با آن ژست هاي متفرعنانه و تهوع آورشان مي بينيم كه براي توده گوسپندان پيش رويشان چونان امپراتوران رومي و يوناني درفشاني مي كنند, خونمان به جوش مي آيد و به اين انديشه مي افتيم كه براي ما «مكه» با «رم» و «قسطنطنيه» هيچ توفيري ندارد و «انيراني» براي ما انيراني و بيگانه است, چه عرب و چه ايتاليايي و يوناني و لذا انديشه حمايت از كيش پدري مان يعني «زرتشتي گري» به مغزمان خطور مي كند.در واقع ما هيچ گاه راضي نخواهيم شد كه مشتي از ايراني نمايان هر ساله مانند نوكران و بردگان عصر امپراتوري روم راهي شهر كذايي رم شوند و جلوي پيرمرد خرفتي مانند پاپ تعظيم كرده و به لاتيني, كه زبان دشمنان نياكان ماست, مشتي خزعبلات بلقور كنند.ايراني بايستي بداند كه «رم» و «قسطنطنيه» , همچون «مدينه» و «دمشق» و «بغداد», در طول تاريخ همواره كانون هاي طراحي توطئه ها و دسيسه هاي ضدايراني روميان و يونانيان بر ضد شاهنشاهي هاي اشكانيان و سپس ساسانيان بوده اند و ما نمي توانيم دخالتگري آنان در ايران فردا را تحمل كنيم.ايرانياني كه مي خواهند از چاه اسلام بيرون آمده و به چاله مسيحيت بيفتند نيز بايستي آگاه باشند كه تنها در صورتي ملت ايران وجودشان را تحمل خواهد كرد كه براي خود يك كليساي مستقل, همچون ارمنيان و آشوريان, برپا كنند و آيين ها و نيايش هاي ويژه خود را نيز, نه به لاتيني يا يوناني, كه به پارسي به جاي آورند.

با اين حال از آنجا كه ما فعلا تضاد اصلي را نه با سازمان هاي تبليغگر مسيحيت كه با بنيادگرايي اسلامي و ماشين سركوبگرش مي دانيم, به هيچ روي ستيزه گري با اين ايرانيان را شايسته نمي دانيم و حتي دوست مي داريم كه آنان در راه خويش موفق شده و هر چه بيشتر بتوانند ايرانيان گمراه اسلام زده را در راه نجاتشان از چاه ژرف اسلام زدگي برون آورده و به چاله نه چندان عميق مسيحيت بياورند.آنچه كه انگيزه اين نوشتار شده است نيز نه دشمني ورزي و رزم با مسيحيان, كه كوششي پژوهشگرانه در راستاي روشنگري و تمييز مسائل مربوط به اين دين مي باشد.مناسبت اين نوشتار نيز از آنجا پيش آمد كه من اخيرا در تارنمای یک ایرانی نومسیحی با بحثي پيرامون مسيحيت و ريشه هاي آن روبرو شده و با مشاهده تفرعن و كبر زننده نويسنده تارنما را در برابر انتقادات خوانندگان برآن شدم تا به روشنگري و تشريح موضع خويش درباره ريشه هاي مسيحيت دست يازم.اميد است كه انتشار اين نوشتار تنها در راستاي انگيختن يك بحث علمي و نه يك مجادله بيهوده تلقي گردد.
ريشه هاي آميخته مسيحيت



امروزه برهیچ کس پوشیده نیست که کیش مسیحی، همچون ديگر كيشهاي سامي مانند يهوديت و اسلام, نه يك آيين همگن ناب كه گردآورده اي است از شمار زيادي از دين ها و آيين ها و انديشه هاي فلسفي پيش از خود.در زير فهرستي از مفاهيم و انديشه هايي كه نقشي بنيادي در كيش مسيحيت دارد و از ديگر آيين ها و دين ها ستانده شده و به نادرست از سوي ترسايان, مفاهيم و انديشه هايي منحصرا مسيحي انگاشته مي شود, همراه با توضيحات و اسنادي در اين باره آورده شده است:
1-انگاره ها و آيين ها و نمادهايي كه از كيش ايراني «مهر» يا ميتراييسم گرفته شده است:

-زاده شدن مسيح از يك زن باكره كه دقيقا با انگاره زاده شدن مهر از يك بانوي باكره كه عنوان «مادر خدا» داشت يكساني دارد.

-باور به وجود دوزخ و بهشتي كه در آسمان هستند.

-باور به اينكه پيروان مسيحيت داراي ويژگي ناميرايي و رستگاري ابدي خواهند بود.

-باور به اينكه سرانجام يك روز نهايي داوري فرا خواهد رسيد كه در آن مردگان زنده شده و نبرد نهايي ميان نيكي و بدي درخواهد گرفت كه منجر به نابودي نظم كنوني خواهد شد

-آيين تعميد نوباوران و تازه واردان.

-آيين خوردن نان و نوشيدن مي كه در كيش مهر به ترتيب نمادهايي از گوشت و خون مهر به شمار مي رفتند.

-آيين مقدس انگاشتن روزهاي يكشنبه.

-آيين نكوداشت زايش مسيح در روز 25 دسامبر هر سال.

-پوشيدن لباس سرخ از سوي كشيشان كه دقيقا تقليدي است از روحانيون كيش مهر.

-انگاره «شام واپسين» كه در كيش مهر به عنوان نماد پايان ماموريت زميني مهر به شمار مي رفت و از آن پس مهر به آسمانها عروج كرد تا از آنجا نگاهبان ابدي ايمانداران به خويش باشد.

2-انگاره ها و آيين ها و نمادهايي كه از ديگر كيش ها و دين ها ستانده شده است:

-داستان انجيلي «توفان نوح» كه دقيقا برداشتي است از افسانه سومري «حماسه گيلگمش» كه پيشينه آن به 2000 سال پيش از ميلاد بازمي گردد.



-مفهوم «مريم و فرزند» كه در فرقه مصري «ايسيس و هوروس» (Isis and Horus) به صورت بانويي كه فرزندش را در آغوش دارد وجود داشته است.با همسنجي دو نگاره نخستين زير كه اولي نمايانگر تنديسي مصري مربوط به دودمان نوزدهم پادشاهي مصر يعني در دوره 1295 تا 1186 پيش از زايش مسيح و دومي نيز نمايشگر نقاشي يوناني مربوط به حدود سده يكم پيش از ميلاد است و «دينوسوس» را در آغوش مادرش نشان مي دهد, با نگاره سوم كه نقاشي كلاسيك مريم و عيسي است, به خوبي مي توان به وامگيري مسيحيت و نيز فرهنگ يوناني را از فرهنگ كهن مصر پي برد:
-بسياري از قوانين حقوقي موجود در متون «عهد قديم» به ويژه قانون «چشم در برابر چشم» آشكارا از مجموعه قوانين «حمورابي» پادشاه بابل كه در حدود 1750 پيش از ميلاد تنظيم شده است
, تقليد و ستانده شده اند.
-مفهوم «تصليب عيسي» كه نقشي محوري در باورها و عقايد مسيحيان دارد, به طور كامل از افسانه هاي يوناني ستانده شده است.به نگاره هاي زير بنگريد:
نخستين نگاره مربوط به يك سنگنبشته يوناني در سده هاي پيش از زايش مسيح است كه در متن آن نام فرد به صليب كشيده شده تحت عنوان يك خدا-انسان به نام «اورفئوس-دينوسيس» آمده است و دومين نگاره نيز نماي كلاسيك تصليب عيسي است.

نتيجه گيري
دين مسيحيت, و يا دستكم آنچه كه ما به عنوان مسيحيت مي شناسيم, آنگونه كه مبلغانش ادعا مي كنند, يك دين ناب و همگن نازل شده از سوي خدا نيست بلكه همچون ديگر اديان «وامدار اسطوره ها» بوده و گردآورده اي است از انواع و اقسام باورها و آيين ها و نمادهايي كه پيش از زايش خيالي يا واقعي فردي يهودي به نام مسيح در حدود 2000 سال پيش, در سرتاسر خاورميانه و مصر و يونان وجود داشته است .

هیچ نظری موجود نیست: