۱۳۸۸ شهریور ۱۴, شنبه

افتضاحات عدنان اكتار - بخش ۱

پيشگفتار
خواندن اين نوشته «حامد»،تارنويس نئواسلامگرا و نوچه قديمي «ناصر پورپيرار»،مرا باتارنماي يك نويسنده ترك به نام «عدنان اكتار» كه براي خود نام مستعار «هارون يحيي» را برگزيده است آشنا ساخت.

چنانچه از ظواهر تارنماي اكتار با آن مهر محمدي كه بر فراز خويش دارد نيز پيداست،وي يكي از اسلامگرايان دوآتشه مبارز ترك است كه به گفته خودش همه زندگي اش را وقف گسترش اسلام و ارزشهاي اخلاقي قرآن كرده است.از آنجا كه من از يكسو دشمن سرسخت اسلام سياسي و اسلامگرايي اجتماعي بوده و از سوي ديگر از هر آنچه كه رنگ و بوي تركي داشته باشد متنفرم،برآن شدم تا پيش از آنكه دارودسته بنيادگرايان امثال حامد بتوانند به انتشار ويروس هاي فكري ساخته و پرداخته اكتار دست يازند،نقاب را از چهره پليد اين ترك بدانديش كنار زده و ايرانيان را از ماهيت ضدعلمي و ضدعقلي نوشته هاي وي و نيرنگ هاي سياسي نهفته در پس آنها بيآگاهنم.به اين منظور سلسله نوشتارهايي به صورت گسسته كه زمان نصب آنها تابعي از زمان خوانش هر كتاب و مقاله اكتار است،به خوانندگان گرامي «خاك و خون» ارائه مي شود كه نخستين بخش آن را اينجا خواهيد خواند.
حمايت از ملي گرايي ترك

در حالي كه اكتار مي كوشد خود را يك خادم محض و ساده اسلامگرايي نشان دهد،نوعي حمايت موذيانه از ملي گرايي ترك و حتي پان تركيسم در نوشته هاي وي به چشم مي خورد.پيش از آنكه به بررسي مصاديق اين مسئله بپردازم،شايسته مي دانم تا بخشي از نوشتار دكتر «كاوه فرخ» نويسنده ميهن پرست ايراني در مقاله ارزشمند «پان تورانيسم آذربايجان را هدف گرفته است» را كه مربوط به پيوند جنبش هاي اسلامگرايي با شووينسم تركي در تركيه مي باشد،در اينجا بياورم:
It is worth noting that Islamist movements in Turkey have incorporated the notion of Turkish racial superiority into their otherwise
religious ideology. As noted by Robins, Islamists in Turkey aim for an Islamic super state with Turkey in the leadership role

.

به ديگر سخن در تركيه امروز،اسلامگرايي (

Musulmanlik) و ملي گرايي (Miliyyetcilik) آنچنان به يكديگر آميخته شده اند كه كمتر مي توان مانند ايران سخني از تضاد اين دو جنبش سخن گفت.از همين رو است كه ادعاهاي احمقانه اي مانند «ترك تبار» بودن پيامبران سامي مانند نوح،موسي و محمد از سوي محافل شووينيسم ترك ساخته و پرداخته شده و به خورد جامعه ترك داده مي شود تا ديگر امكان هيچگونه تضادي ميان تركيسم و اسلاميسم در ميان نباشد.

اما مداركي كه تا كنون من موفق شده ام دال بر ملي گرا بودن اكتار بدست بياورم اينها هستند:

-در صفحه مربوط به بيوگرافي اكتار ،صراحتا سخن از فعاليت هاي «ناسيوناليستي» وي رفته است:

Certain groups, alarmed by Adnan Oktar's
nationalist and religious activities, set up a major conspiracy against him

.


-در همين صفحه تاكيد شده كه نخستين هواداران اكتار درست در اوج قدرت رژيم كودتاچي نظامي ارتش تركيه،يعني در سال ۱۹۸۲ به «حمايت» از وي پرداخته اند و جالب تر اينكه اكتار «اسلامگرا» با اين هواداران خود درباره موضوعاتي مانند : «عشق به كشور» و «اهميت گام زدن در راه رهبر كبير،آتاتورك»،گفتگو مي كرده است:
In 1982, the first few students at Mimar Sinan University decided to support Adnan Oktar in his intellectual struggle. As months passed, the numbers of people adopting these ideas rose
.
Adnan Oktar held conversations with these young people on love of country; the importance of following in the great leader Ataturk's path; the proofs of creation; the exemplary moral values of our Prophet (saas); the provisions and moral values revealed in the Qur'an by our Lord; and the invalidity of the then-prevailing ideologies of materialism, atheism and Darwinism


پاسخ اين پرسش كه «راه آتاتورك» كه بيگمان همان راه «شووينيسم تركي + لاييسم» است چه علاقه اي را مي تواند در يك «اسلامگراي مومن» برانگيزد را بايستي از خود اين ترك پفيوز و موذي پرسيد و لاغير!

-در كتاب «

THE NIGHTMARE OF DISBELIEF» و در بخش «درباره نويسنده»،نام شماري از كتابهاي متعدد اكتار آورده شده است كه در اين ميان نام دو كتاب به شدت جلب توجه مي كند:


Israel's Kurdish Card, The Oppression Policy of Communist China and Eastern Turkestan


هر دوي اين كتابها بر اساس دو انگاره بنيادين شووينيسم ترك نوشته شده اند :

۱-اينكه ناسيوناليسم كرد،چه در تركيه و چه در عراق و كشورهاي ديگر،پديده اي اصولا استعمارساخته و مورد حمايت امپرياليسم و صهيونيسم است كه در آناتولي وفاداري اين «ترك هاي كوهستاني» به ميهن تركي را هدف گرفته است.

۲-اينكه ايالت «سين كيانگ» چين به علت وجود يك اقليت ترك زبان مسلمان اويغور همان «تركستان شرقي» است كه بايستي در چهارچوب يك برنامه پان تركيستي «آزاد» شود.

جالب است كه ترك ها در همان حال كه بر اهميت «يكپارچگي سرزميني» خود تاكيد نموده و با ناسيوناليسم بر حق كردان آناتولي به ستيزي وحشيانه برمي خيزند،با گستاخي و جسارت تمام در صدد تجزيه چين برآمده و از گروه هاي پان تركيست اويغور به حمايت برمي خيزند.اين در حالي است كه كردان آناتولي بر خلاف اويغورهاي شمال غربي چين كه جاي تخاريان و ايرانيان آن سامان را گرفتند،كاملا «بومي» نياخاكشان بوده و از هزاران سال پيش از ورود نخستين گله هاي اغوز به آسياي غربي در كوهستان هاي زيباي خود سكونت داشته اند.همه اين واقعيات،اما حتي يك «اسلامگراي» قاعدتا «جهان وطن» ترك را از اين باز نمي دارد تا گستاخانه به تبليغ همزمان براي پان تركيسم و بر ضد ناسيوناليسم كرد در عراق و تركيه بپردازد!

-كتاب «

COMMUNIST CHINA'S POLICY OF OPPRESSION» سرشار از انگاره ها و انديشه هاي پان تركيستي است:

۱-اكتار در بخش «
EAST TURKESTAN: A CROSSROAD OF CIVILIZATIONS» مي نويسد:

The 2,200 years of Turkestan history have played host to some of the most important civilizations in the world. The area is a wide expanse of territory, stretching from the Caspian Sea and the southern part of the Ural Mountains in the west, Siberia in the north, Iran, Afghanistan and Tibet in the south, and China and Mongolia to the east
.

Today, the part of Turkestan that includes Kazakhstan, Kyrgyzstan,
Tajikistan, Uzbekistan and Turkmenistan is known as West Turkestan, and the area that has been under Chinese captivity for the last two centuries is known as East Turkestan

.


چنانچه قابل مشاهده است،اكتار گستاخانه و بر مبناي آرزوها و خيالات واهي پان تركيستي خود ملت ايراني تبار «تاجيك» را نيز در چهارچوب ملل تركستاني خود آورده است.اين امر يكي از پديده هاي رايج در تبليغات پان تركيستي است كه توسط «كاوه فرخ» در اينجا به نقد كشيده شده است.افزون بر اين بايستي براي بار چندم يادآور شوم كه هيچ منطقه اي در آسياي ميانه كه در غرب درياچه بايكال قرار گرفته باشد را دستكم تا سده هاي نخست پس از ميلاد نمي توان و نمي بايست «تركي» پنداشت،چراكه نياخاك اصلي تركان در مغولستان،و محتملا بخش هاي شرقي مغولستان،بوده است و اين وحوش تنها در زمان هاي بسيار متاخرتري وارد آسياي ميانه ايراني شده و زبان و فرهنگ منحط خود را بر اين سرزمين ها تحميل كردند.

۲-در بخش «

EAST TURKESTAN: THE CRADLE OF TURKISH-ISLAMIC CIVILIZATION » اكتار چنين مي نويسد:

The Qarakhan, Ghazna, Khwarezm-Shah, Seljuq and Saidi tribes that were born in Turkestan set up states under the banner of Islam and provided outstanding examples of Turkish-Islamic culture, thus rendering a great service to human kind
.

اين در حالي است كه از ميان دول تركي يادشده،دستكم دول غزنوي،خوارزمشاهي و سلجوقي به كلي بر مبناي فرهنگ دولتي كهن ايراني مبتني بوده،بدست وزرا و دبيران و ديوانداران ايراني گشته و تاثير تركي بر آنها تنها در زمينه امور نظامي و لشكري بوده است و بس

۳-در همين بخش درباره چهره هاي علمي،ديني،فلسفي و ... منطقه به اصطلاح «تركستان» چنين مي خوانيم:

Imam Bukhari, Imam Tirmidhi, Ibn Sina (Avicenna), Abu Nasr al-Farabi (Avennasar), Narshaki, Zamakhshari and Marginani, who enriched the libraries of Islam with their works, were among the great thinkers who forged the way for other scientists of the world. Furthermore, Makhmud al-Kashgari, author of the Diwan Lughat at-Turk, Yusuf Khass Khadjib, author of the Kutadgu Bilig, and Ahmad Yuknaki, the writer of the great Atabet'ul Haqayiq, also lived in Turkestan, the cradle of Turkish-Islamic civilization. Scholars such as these, of whom we have cited only a few, are sufficient to demonstrate the importance of East Turkestan to the Turkish and Islamic worlds.


اين چهره دزدي گستاخانه و بيشرمانه نيز يكي از جلوه هاي شوم تفكر منحوس پان تركيستي است كه در اين سطور مي توان نمونه «اسلاميزه شده» آن را در نوشته هاي اكتار مشاهده نمود.بخاري،ترمذي، پورسينا،فارابي،نرشكي و زمشخري همگي بدون استثنا ايراني بوده و تنها در سايه فرهنگ ايراني آسياي ميانه رشد و پرورش يافته اند،اما اكنون پان تركيست ها در صدد دزدي نام و اعتبار آنها براي خويش برآمده اند تا بلكه بتوانند فقر تاريخي و تمدني خويش را به نحوي جبران كنند.

۴-اما آشكارترين جلوه هاي ماهيت پان تركيستي اكتار را مي توان در بخش «

THE HISTORIC RESPONSIBILITY FACING TURKEY» مشاهده نمود.وي در اين بخش نوشته است:

The views that have been expressed above regarding the situation in both East Turkestan and the Islamic world, reveal that the Republic of Turkey has a particular responsibility in this context
.

Let us first consider the matter from the point of view of East Turkestan. More than any other nation, Turkey needs to extend a helping hand to the Muslims of East Turkestan, because the Uighur Muslims are Turks. That gives Turkey a great international advantage when it comes to defending the legal rights of East Turkestan. In the same way that Turkey is seen by the international community as quite justified in defending the rights of the Turks in Macedonia and the Turkmens in Northern Iraq, it will also be seen as justified in taking up the rights of the Turkic Uighurs in East Turkestan
.

Furthermore, defending the legal rights of the Muslims of East Turkestan is also a strategic necessity for Turkey itself. The Turkish republics of central Asia are witnessing a battle for influence among a number of different countries, such as Turkey, Russia and Iran. One way that Turkey can become more influential in the region is by turning to political initiatives to secure the love and trust of the people of that region. If Turkey were to take on the cause of East Turkestan, there would be an increase in belief in Turkey's strength and determination over all the Turkish republics
.

The second aspect of the matter is portraying true Islam as a role model to the world as considered earlier. The strongest candidate in the Islamic world to be able to achieve this is Turkey. Muslim Turkish people have fully grasped the principles of love, respect and tolerance enshrined in Islam, and are modern and contemporary. They also possess a huge cultural legacy and historical vision inherited from the Ottoman Empire. Of all Islamic countries, Turkey is the best integrated with the Western world. Turkey can provide the most effective solution to the artificial "conflict of civilizations" that is being encouraged between the Islamic and Western worlds
.

It is to be hoped that the twenty-first century will see a solution to the East Turkestan problem, and that the whole Islamic world, including East Turkestan, will enjoy peace and security. The future of East Turkestan, like that of the Islamic world itself, is, by the will of God, bright and hopeful. Signs of that have already begun to appear. Muslims are determined to stick by their beliefs despite cruelty and oppression, and there is now a worldwide trend towards a return to religious morality
.


چنانچه در متن آمده،اكتار در اين بخش آشكارا خواستار اتخاذ يك سياست خارجي پان تركيستي،همانند موارد مربوط به تركان مقدونيه و تركمنان كردستان جنوبي،در قبال مسئله اقليت اويغوري ايالت «سين كيانگ» چين از سوي دولت تركيه شده و آن را كاملا حق مدارانه و قانوني مي داند.

افزون بر اين وي به جنبه استراتژيك مسئله پرداخته و ضمن اشاره به رقابت تركيه با ايران و روسيه براي گسترش حوزه نفوذ خود در آسياي ميانه،تاكيد مي كند كه حمايت از جنبش جدايي خواهي تركان سين كيانگ به تركيه در راه افزايش قدرت و نفوذش در جمهوري هاي آسياي ميانه ياري خواهد رساند.

طلب انجام چنين درخواست هاي آشكارا پان تركيستي از سوي يك نويسنده به ظاهر «اسلامگرا» ي ترك را نمي توان جز به عنوان شاهد و گواهي قطعي بر اين مسئله تفسير كرد كه دو جنبش ترك گرايي و اسلامگرايي در كشور تركيه كاملا و مطلقا در يكديگر ادغام شده و همچون يك روح در دو كالبد عمل مي كنند.جايگاه آقاي «عدنان اكتار» را نيز دقيقا بايستي در همين چهارچوب و به عنوان يك عنصر پيونددهنده ميان اين دو جنبش ديد كه مي كوشد تا در داخل تركيه ميان كماليست ها و پان تركيست هاي لاييك و اسلامگرايان مذهبي آشتي برقرار نموده و در خارج از تركيه نيز از احساسات پان اسلاميستي به منظور پيگيري اهداف شوم پان تركيستي خود بهره برداري نموده و با ارائه مدل سياسي تركيه به عنوان يك الگو براي كشورهاي اسلامي به افزايش حوزه نفوذ تركيه در جهان اسلام كمك كند.

هیچ نظری موجود نیست: