۱۳۸۸ مرداد ۲۷, سه‌شنبه

درباره نازیسم و مذهب - روش برخورد ما با مذهب چگونه بایستی باشد؟


مدتی است که شاهد گفتگو،و یا به عبارت بهتر "زد و خورد گفتاری"،در دو تارنمای ناسیونالیست ایرانی،یعنی "حزب ناسکا" و "دفتر نازیسم" درباره چگونگی موضع گیری درباره مذهب هستیم.من اصولا خودم را یک "نازیست" و "فاشیست" نمی دانم،اما از آنجا که "در حال حاضر" بر این باورم که "همه" ناسیونالیست های ایرانی بایستی در یک جبهه حرکت کنند،برآن شدم تا به عنوان یک دوست نکاتی را درباره این پرسمان مطرح کنم،باشد که در مسیر نزدیکی نویسندگان این تارنماها به طور خاص و نیروهای ملی گرای ایران به طور عام مفید افتد. ۱-جنبش ناسیونال ناسیونالیست آلمان "ضدمذهب" نبوده است
این یک واقعیت مسلم است که شما هیچگونه موضع گیری "ضدمذهبی" ،به جز یهودستیزی که در واقع ریشه قومی-نژادی دارد تا مذهبی،در متون مربوط به ناسیونال سوسیالیست های آلمان نمی توانید یافت.حتی در واقع من به جرئت می توان ادعا کنم که نازی ها در برخی موارد،شاید به خاطر ترویج بیشتر نفرت مذهبی از یهودیان در میان ژرمن ها،بر "مسیحی" بودن ملت ژرمن تاکید کرده و خواستار ارتقای کیفیت آن بوده اند.ده ها سند و مدرک متقن بر این مسئله تاکید دارد که از میان آنها من دو سند انکارناپذیر را بر می گزینم:
-برنامه حزب ناسیونال سوسیالیست کارگران آلمان در بند ۲۴ خود درباره مذهب چنین می گوید:
We demand freedom for all religious faiths in the state, insofar as they do not endanger its existence or offend the moral and ethical sense of the Germanic race.
The party as such represents the point of view of a positive Christianity without binding itself to any one particular confession. It fights against the Jewish materialist spirit within and without, and is convinced that a lasting recovery of our folk can only come about from within on the principle: COMMON GOOD BEFORE INDIVIDUAL GOOD
چنانکه ملاحظه می فرمایید،از نظر برنامه حزب نازی آلمان، "همه" فرقه های مذهبی تا جایی که :
  • -موجودیت دولت آلمان را به خطر نیاندازند و
  • -نسبت به مبانی اخلاقی و ارزشی نژاد ژرمنی توهین روا ندارند
می توانند کاملا آزاد باشند.همچنین این حزب نسبت به مسیحیت دارای رویکردی "اصلاح گرانه" و نه "براندازانه" است و در صدد همآهنگ ساختن نظام ارزشی آن با اهداف جنبش نازیسم بوده است.
-هیتلر تصمیم به ساخت یک کلیسای بزرگ در برلین پس از پایان جنگ داشته است
بر اساس این گزارش ،هیتلر تصمیم داشته است تا نسخه ژرمنی میدان "سنت پیتر" واتیکان را به افتخار دوست و متحد خود "بنیتو موسولینی" در پایتخت رایش خود برلین بسازد.وی در این راستا به معمار خود "آلبرت اسپیر" دستور داده بوده است تا طرح های لازم را تهیه کند.وی برآن بوده است تا این طرح را در سال ۱۹۵۰ و پس از آنکه بر متفقین پیروز شد و آلمان را رهبر امپراتوری جهان اعلام نمود،به مرحله اجرا درآورد.
هر چند این طرح بیشتر در راستای اهداف سیاسی هیتلر بوده اما با این حال به وضوح نشان می دهد که هیتلر بر خلاف تفکرات نویسنده "دفتر نازیسم"،دستکم به هیچ وجه "ضدمذهبی" نبوده است.بنابراین می بایستی با نویسنده "ناسکا" همراه شد که نوشته است:
هيتلر اگر با مذهب دوست نبوده اما دشمن آن هم نبوده. هيتلر يک هدف بزرگ داشته و اين هدف هيچ ربطي به مذهب نداشته است. بنابراين نازيسم و هيتلر در همان اگر چه از مذهب دفاع نميکرده با آن هم نميجنگيده است. بنابراين تمام کساني که هدف اصلي خود را مذهب ستيزي گذاشته اند نام خود را از نازيست به کمونيست تغيير دهند چون يک کمونيست اساساً ضد مذهب است نه يک نازيست

.
این نوشته از نظر من و تا جایی که دانش من اجازه اظهارنظر می دهد،"کاملا" درست و منطبق بر اسناد و داده های تاریخی است.



۲-مبارزه با "اسلام سیاسی" با "اسلام ستیزی" متفاوت است
ظاهرا "دفتر نازیسم" علت تاکید ویژه خود را در مبارزه با مذهب،علیرغم وجود ده ها سند در ضدمذهب نبودن نازیست های آلمانی،"شرایط خاص" ایران می داند.نویسنده این دفتر در واپسین پست خود نوشته است:

باید پذیرفت که پیشوای ما درگیر این اراذل نبود.کشور پیشوا یک کشور شیعه با مردمانی گوسفند نبود.در کشور پیشوا آخوندیسم و جریانات اسلامی و بنیادگرایانه وجود نداشت و اگر کاتولیک های مذهبی نما در کلیساها هارت و پورت میکردند فقط خودشان صدایشان را می شنیدند و بس زیرا دوران طلایی رنسانس آنها را به عقب کشانده بود.امروزه اما ما با غولی به نام اسلام سیاسی دست به گریبانیم که توسط سرمایه داری غرب در جهت تضعیف اراده ملی ما ایجاد شده است.پیشوا این جنگ را نداشت اما ما مجبوریم که داشته باشیم به همین سبب است که کار ما دشوارتر شده است

به راستی باید چه گفت و چه کرد؟؟؟ در همان ابتدا در برابر جریان اسلامیسم کشورمان قرار داریم و ابتدا باید این غول بیابانی را نابود کنیم و به خاطر همین تاکید ما بر این مبارزه استوار است


60 سال قبل اسلام سیاسی وجود خارجی نداشت.باندهای تروریستی اسلامی وجود نداشتند.کمربند سبز خاورمیانه نبود.اینها نبودند اما اکنون هستند و گسترده تر شده اند.چگونه میشود بدون نابودی اسلام سیاسی در ایران دست به تحول زد؟؟؟ چگونه میشود مردم ایران را از خواب 1400 ساله بیدار کرد؟؟؟


من کاملا با ایشان همراه هستم که "اسلام سیاسی" و یا به عبارت بهتر "بنیادگرایی اسلامی" هم اکنون خطری بزرگ برای ایران و ایرانیان است،اما باز این امر را دلیل بر چنین مذهب ستیزی افسارگسیخته ای نمی دانم.در واقع من بر این باورم که برگزیدن چنین رویکرد خشنی بر ضد اسلام، بر عکس به نیرومندتر شدن جریان های متعصب و احمق بنیادگرا یاری می رساند.آنها خواهند توانست با بهره گیری از سیاست های مظلوم نمایی،عرصه سیاست ایران را چونان دشت کربلا و مخالفین خویش را همچون لشکر عمرسعد نشان داده و سپس با بهره گیری از نفهمی و حماقت توده های مذهبی و بیسواد و لات و لمپن های آل قمه و به یاری بورژوازی تجاری مذهبی و روشنفکرنمایان خرده بورژوازی،به تحکیم موقعیت خویش بپردازند. چه باید کرد؟
به نظر من،راه درست در برخورد با این قضیه،جداسازی دو مفهوم "اسلام گرایی" و "بنیادگرایی" است.ما بایستی تنها "سکولار" باشیم و نه بیشتر.دانشنامه ویکی پدیا سکولاریسم را اینگونه تعریف می کند:
Secularism
is commonly defined as the idea that religion should not interfere with or be integrated into the public affairs of a society
بدین سان ما بایستی تنها بر جدایی و عدم دخالت دین در امور عمومی جامعه مانند سامانه های دولتی ،آموزشی و قضایی پای فشاریم و بس.هر گونه تهاجم خشن و براندازانه به کلیت اسلام به رماندن توده فعلا مسلمان و در نتیجه به ناکام شدن جنبش ناسیونالیستی منجر خواهد شد.

هیچ نظری موجود نیست: