۱۳۸۸ مرداد ۲۲, پنجشنبه

خوزستان زادگاه باستانی ایران


مطالب این نوشته، برگردان چکیده ای است از مقاله ای با همین عنوان که در تاریخ ۱۹ دسامبر ۲۰۰۴ در تارنمای "آژانس خبری رسمی انجمن آریایی جمهوری اسلامی ایران" قرار داده شده است.بایستی یادآوری کنم که دیدگاه من،و چنانچه در پیش گفتار متن اصلی نیز آورده شده دیدگاه خود انجمن آریایی نیز،با "همه" مطالب موجود در این نوشتار لزوما یکسان نیست.با این حال به دلیل اینکه مقاله را از نظر کلی تایید می کنم و مطالب بسیار جالبی در آن یافته ام،چکیده برگردان پارسی آن را در اختیار خوانندگان گرامی می گذارم.
 
بیش از ۶۰۰۰ سال پیش،آریاییان در جستجوی یک زیستگاه تازه بودند.آنها مدت ها پیش نیاخاک نخستینشان در دوران پیشا-تاریخی،یعنی "آریانم وئجه" افسانه ای موجود در اسطوره های ایرانی را که در حدود ۱۰ هزار سال پیش و در خلال واپسین عصر یخبندان،یخ زده و سکونت ناپذیر شده بود،ترک کرده بودند.این امر آریاییان را واداشت تا به سوی جنوب،به سوی استپ های آسیای میانه رهسپار شوند و یکچندی را در این سرزمین ها بزیند.اما سرانجام آریاییان که اکنون یک شیوه زندگی کوچگری را برگزیده بودند،دوباره بی تاب شده و بر آن شدند تا سرزمین تازه ای که خاطره دور نیاخاک باستانی شان را به یاد آورد،بیایند.

آریاییان دوباره سال های سال را در جستجوی خود گذراندند،جستجویی که تا یافتن سرزمینی در جنوب غربی آسیا به نام "ایلام" که در آنجا مورد استقبال مردمانی نه چندان ناشبیه به خودشان قرار گرفتند، ادامه داشت.ایلامیان،همچون آریاییان،مردمانی از نژاد قفقازیسان بوده و در زمان های پیشا-تاریخی از منطقه آلپ اروپا مهاجرت کرده و به جنوب غربی آسیا رسیده بودند.

در ایلام بود که آریاییان سرانجام سرزمین و آب و هوایی یافتند که دقیقا همسان بود با آنچه که افسانه های بسیار کهنشان درباره آریانم وئجه توصیف کرده بودند،و در این سرزمین بود که آنها احساس کردند دعاهایشان سرانجام مستجاب شده و غیب گویی ها محقق شده است.میان این دو ملت،آریاییان و ایلامیان،درگیری و خصومتی در کار نبود بلکه یک نوع مناسبات مبتنی بر احترام متقابل وجود داشت و اندک و اندک دو تمدن با یکدیگر درآمیخته و تمدن واحدی تشکیل دادند که در آن عنصر آریایی،عنصر یگانگی ساز و مسلط کل این تمدن بود.

افزون بر این باز در همین سرزمین ایلام بود که مفهوم ایران به عنوان یک ملت به وجود آمد که نهایتا به ایجاد پادشاهی های مرتبط پارسی،پارتی و مادی و سپس اتحاد آنها در قالب یک امپراتوری یگانه تحت نقش رهبری خیراندیشانه کوروش بزرگ در بیش از ۲۵ سده پیش انجامید.اما نبایستی غافل شد که مفهوم ایران برای زمانی بیش از ۶۰۰۰ سال تداوم داشته است و تا به امروز،ایران همه سختی ها و آزمایش های تاریخ را پشت سر گذارده است.

ایلام امروز هم تحت عنوان ایالت "خوزستان" در چهارچوب ایران وجود دارد و تصادفی نیست که افزون بر دارا بودن نقش زادگاه ایران،کانون صنعت نفت ایران بوده و لذا ثروتمندترین ایالت ایران می باشد.به همین دلایل، اهمیت نمادین باستانی و غنای مادی، است که در دوره معاصر دشمنان خارجی کوشیده اند تا ایران را از راه تلاش برای اشغال خوزستان منکوب کرده و نابود سازند.نخستین مجموعه این تلاش های پادایرانی را نیروهای پان-عربیست بریتانیایی در خلال یک دوره طولانی که آغازش در نیمه دوم سده نوزدهم بود، به راه انداختند که نهایتا در سال ۱۹۲۵ توسط "رضاشاه بزرگ" برای همیشه پایان داده شد و کوششهای بعدی آنها نیز هر بار به طرز فلاکت باری به شکست انجامیده است.دومین مجموعه این کوششها را "صدام حسین" آغاز کرد و نه تنها کل جهان عرب،بلکه انگلیسی ها،فرانسوی ها،آلمانیها ،آمریکاییها و شورویها نیز به حمایت او برخاستند.برای مدت ۸ سال،عرب ها با این گمان که خواهند توانست خوزستان را اشغال نموده و سپس بقیه ایران را نیز نابود سازند،جنگ فرسایشی خشن و نسل کشانه ای را بر ایران تحمیل کردند.هدف صدام حسین نابودی کلی مردمان ایرانی،از پارسیان،کردها،آذری ها و دیگران بود.اما او هم شکست خورد،شکستی خفت بار.

به همین دلیل بود که ایرانیان آنچنان نیرومندانه و دلآورانه بر ضد اعراب در خلال جنگ ایران-عراق جنگیدند. این نه به خاطر خمینی و حکومتش،که به خاطر عشق به ملتشان بود.ما برای ۶۰۰۰ سال دوام آورده ایم و هیچ ایرانی را نمی تواند یافت که حتی اجازه هیچ تجاوز خارجی دیگری را برای نابودی تمدنمان بدهد.

امروز،اما،خوزستان آن چیزی نیست که پیش از این بود.پیش از انقلاب،کل جمعیت عرب های خوزستان کمتر از ۶۰۰ هزار نفر بود که بیشینه آنان مهاجران غیرقانونی بوده و در دورافتاده ترین مناطق روستایی می زیستند.شاه تصمیم داشت تا این مهاجران غیرقانونی را وادار به بازگشت به عراق کند و این برنامه در خلال دهه ۷۰ میلادی پیگیری شد.اما وقوع انقلاب و صعودی بعدی خمینی به جایگاه قدرت مطلقه به این معنا بود که این برنامه متوقف خواهد شد و چنین نیز شد.

آغاز جنگ با عراق مشکل را از این هم بدتر تشدید کرد چراکه هزاران عراقی شیعه که مورد تهدید نیروهای غالبا سنی صدام حسین قرار گرفته بودند در خلال سراسر سالهای جنگ به خوزستان سرازیر شدند.بسیاری از جمعیت ایرانی بومی خوزستان که پیش از آغاز جنگ خوزستان را ترک کرده بودند پس از پایان جنگ به خوزستان بازگشتند اما مشاهده کردند که اعراب واقعا همه جا را تحت تسلط خودشان درآورده اند.هر چند هدف صدام حسین برای اشغال خوزستان محقق نشد،اما به عنوان پی آمدی از این جنگ هم اکنون هزاران هزار عراقی شیعه که شمارشان به حدود یک میلیون نفر می رسید،در میان ویرانه های استان در حال زندگی بودند.

البته آشکار است که حکومت خمینی،با وجود اعتراضات آشکار مردم ایران و به ویژه اعتراضات مردمان بومی خوزستان که خواستار بازگشت برای بازسازی خانه هایشان بودند، در پی مجبور کردن این اعراب برای ترک ایران و بازگشت به عراق نبود.این خوزستانی های بومی که آرزو داشتند تا به سرزمینی که دارای حق مالکیت مشروع بر آن هستند بازگشته و آن را دوباره بسازند به خاطر عدم تمایل حکومت برای بازگشت حتی یک خوزستانی بومی به خانه و کاشانه اش ناکام ماندند.

این چنین است که در خوزستان امروز،غالبا انتظار شنیدن عربی می رود تا پارسی.این بدان معنی نیست که امروز به هیچ وجه خوزستانی ای را نمی توان در آنجا یافت،چرا که معدودی از بومیان ایرانی با وجود موانع ایجاد شده به وسیله حکومت به سرزمین خودشان بازگشته اند.آنها نهایت کوشش خودشان را برای بازسازی مساکن و فعالیت های اقتصادی خویش انجام داده اند،اما با در نظر گرفتن خشونتی که به طور ثابت از سوی عربها برای تهدید ایرانیان بومی به کار می رود،بایستی گفت که مشکل بسیار بزرگ است. 

بیایید نگذاریم تا هیچ ایرانی ای این واقعیت را که خوزستان به ایران تعلق دارد را به دست فراموشی بسپارد.خوزستان زادگاه ملت و تمدن ماست.امروز بسیاری از ایرانیان نسبت به معضل مردمان خوزستانی را که به سختی برای نگاهداری هویت نژادی و فرهنگی سرزمین اجدادی خود،که نیاخاک همه ایرانیان نیز هست،غافل هستند.هنگامی که این حکومت ساقط شد،مسئولیت و وظیفه همه ایرانیان خواهد بود تا به یکدیگر پیوسته و این عربها را وادار به ترک خوزستان کنند،چرا که آنها هیچ حقی نسبت به سرزمین ما ندارند.عربها بدون وجود این حکومت که به پشتیبانی شان برخیزد،ضعیف و شکست خورده هستند،همچنانکه همواره در خلال تاریخ این چنین بوده اند و همچنانکه همواره در آینده نیز اینچنین خواهند بود.

بار بعدی که شما از مخمصه و گرفتاری فلسطینیان که در حال باختن سرزمینشان به مهاجران یهودی هستند،شکایتی شنیدید داستان خوزستان را برایشان بازگویید.برایشان انگیزه ذاتی نسل کشانه همه مردمان عرب بر ضد دیگر ملت ها را برایشان بازگویید.برایشان بی رحمی هایی را که عرب ها در حق مردمان ایرانی،پارسیان و کردها، مرتکب شده اند بازگویید.برایشان برنامه های شکست خورده نسل کشانه حکومت خمینی برای اقلیت سازی ایرانیان در سرزمین خودشان با تشویق مهاجرت های انبوه عربان به ایران را بازگویید.بار بعدی که شما هر گفتگویی درباره فسلطین و فلسطینیان شنیدید،رویداد ۱۱ سپتامبر را که در آن انگیزه نسل کشانه عربها ایالت متحده را هدف قرار داد،به یادشان آورید.

در پایان،در این جنگ بر ضد اعراب،ما برای روان هایمان و برای دل ملتمان می جنگیم.این جنگی است که ما نمی بایست بازنده آن باشیم،و خوزستان در واقع نخستین نبردگاه نیروهای نور و تاریکی خواهد بود.

شاید غرب علیرغم شرایط حاضر توانایی اعراب را {در نسل کشی و کشتار}،همچون همیشه،فراموش کند،اما ما هیچگاه فراموش نخواهیم کرد.

هیچ نظری موجود نیست: