۱۳۸۸ شهریور ۲, دوشنبه

جنبش نوبیزانس و درس هایی که از آن می توان آموخت - 3


در این واپسین بخش, بنیان اندیشگی جنبش نوبیزانس آورده شده و سپس کل مبانی این جنبش و نکات مثبت و منفی آن مورد بررسی قرار می گیرد.

انگاره نوبیزانس

فرهنگ ها و تمدن ها نمی میرند.آنها تنها می توانند از ملتی به ملت دیگر انتقال یافته
, ریشه های مختلفی را با یکدیگر ترکیب کنند, اما همواره پدیده یگانه ای را توسعه را می دهند.رسوم و هنرها همیشه باقی می مانند.همه کشورهای جهان بیزانس کهن در شکوه و افتخار کلیسای بزرگ کنستانتینوپل سهیم هستند. فرهنگی شگرف در آنجا بسط یافت.در هر نقطه ای از پیرامون آن, در مقدونیه, تراس, فلسطین, سوریه, قفقاز, ارمنستان, صربستان, بلغارستان, رومانی, جمهوری مقدونیه یوگسلاوی سابق و یا روسیه, می توانیم یادگارهای زنده فرهنگ بیزانسی را مشاهده کنیم.

پس از هزاران سال (؟!) با هم بودن, این کشورها برای سده ها از یکدیگر جدا نیز بوده اند.ارتش های زیادی بر سر این مناطق جنگیده اند و همه آنها در تلاش بوده اند تا ملت هایی را که در این سرزمین ها می زیند, از یکدیگر جدا کنند.این امر به این دلیل بود تا آسان تر آنها را به بردگی بکشانند.آنها به این هدف دست یافتند.ما می پرسیم: چرا؟ خوب, هر کس که تنهاست ضعیف است.

یک کشور را تصور کنید - از دریای آدریاتیک تا کره و از صحرای سینا تا دریای شمال ... با میلیون ها کلیسا در سرتاسر آن ... با رونق, ثروت و صلح ... و ایمانی به قدرت سنگ در هر فرد.در این کشور, در نوبیزانس, هیچ کس نمی خواهد دیگری را به بردگی کشانده یا شکنجه دهد.آیا می تواند چنین چیزی روی دهد؟ این پرسشی است که اصولا به ارتدوکس ها باز می گردد و پاسخ آن در روح مردم ارتدوکس, در خودآگاهی شان, نهفته است.زیرا این می تواند روی دهد و تنها به ما, ارتدوکس ها, بستگی دارد.

این اتحاد تنها موضوع روابط فرهنگی نیست, بلکه هدف کوشش های اقتصادی ما را نیز به نمایش می گذارد.یک اقتصاد آزاد, یک بازار بزرگ که پتانسیلی جهانی دارد.یک دولت متشکل از کارشناسان و یک ارتش که زندگی مدرن و صلح آمیز را در جهان تضمین می کند.

متحد شوید!

این یک فراخوان به اقدام است در همه کشورهای ارتدوکس به صورت فراگیر. یک فراخوان است برای همه دولت ها در کشورهای ارتدوکس.گفتگوها را آغاز کنید! کشورهای ما را فورا متحد گردانید! جدل بر سر مسائل کوچکی مانند فرماندهی و رهبری را متوقف کنید.ثابت شده است که این ملت ها می توانند در کنار یکدیگر بزیند.تاریخ آن را تایید کرده, همچنانکه تایید کرده بود که جدل, ما را ضعیف و آماده تسخیر شدن می گرداند.

چگونه متحد شویم؟

فرآیند پی افکنی نوبیزانس می تواند به مراحل چندی تقسیم شود.نخست می بایست اتحادیه
Haemus (بالکان) به عنوان کنفدراسیون صربستان و مونته نگرو, جمهوری مقدونیه یوگسلاوی پیشین, بلغارستان, یونان و رومانی اعلام شود. پس از آن, باید یک بلوک ویژه ارتدوکس در سازمان ملل متحد ایجاد شود.اتحادیه Haemus, روسیه, اوکراین, قبرس, ارمنستان, گرجستان و ناظرانی از مناطق فلسطین, اپیروس علیا, مصر, سوریه و آسیای صغیر بایست "شورای جهانی کشورهای ارتدوکس" را ایجاد نمایند.این تشکیلات می تواند به همه مردمان ارتدوکس در سراسر جهان یاری رسانده, از آنها محافظت کرده و پیوندهای نیرومند فرهنگی و غیرفرهنگی را میان آنها برقرار کند.

پس از گذشت چند سال, اتحادیه دولت های Haemus, روسیه, اوکراین, قبرس, ارمنستان و گرجستان می تواند به قالب یک دولت یگانه یعنی نوبیزانس تغییرشکل دهد.و بزودی پس از آن, همه مردمان ارتدوکس می توانند به این دولت بپیوندند.

در بسیاری از بخش های مناطق بیزانس کهن, سرزمین های اشغال شده و ملت های به بردگی کشانده شده ای وجود دارند.مناطق اسمیرنا (ایزمیر) , کنستانتینوپل (استانبول) , کاپادوکیه, ترابوزان, ادسا, قبرس, اپیروس علیا, بوسنی و هرزگوین, آسیای میانه و بسیاری از مناطق دیگر همچنان در انتظار آزادی به سر می برند.

با این حال, این برنامه بر ضد هیچ کس ادعایی ندارد.ما در حال کوشش برای ایجاد جنگ و ویرانی دیگری در جهان نیستیم.همه آنچه که ما پشتیبانش هستیم همکاری بین المللی و یکپارچگی دولت های ارتدوکس در چهارچوب یک مسیر صلح آمیز است.کلمات "آنها آزاد خواهند بود" بدین معناست که آنها در این زمینه آزاد خواهند بود تا همه مسیحیان ارتدوکس قادر باشند که آیین های روزهای تعطیل مذهبی شان را برگزار کرده, آزاد باشند تا زندگی فرهنگی و ملی شان را سازمان دهند و دارای آزادی سخن و استفاده عمومی از زبان ملی, بدون هیچ گونه ترس از خطری برای زندگی شان باشند.از این روی ما بر ضد هر گونه وحشت افکنی و یا نابودی این آزادی ها خواهیم جنگید.متحد و آزاد!

این آنچیزی است که دولت های کشورهای ارتدوکس می بایستی بی درنگ انجام دهند.جنبش ما, کوششمان در مسیر درست است.

بررسی مبانی اساسی جنبش نوبیزانس

نکات مثبت:
1-تاکید بر پیش زمینه تاریخی بیزانسی

امپراتوری بیزانس یا روم شرقی از زمان بنیادگذاری اش به دست "کنستانتین" در اوایل سده 4 میلادی تا هنگام سقوطش بدست "سلطان محمد" در سال 1453 کمابیش به مدت 1100 سال و تقریبا به صورت پیوسته , به جز یک دوره 57 ساله حکومت لاتینی صلیبی ها از 1204 تا 1261, به نوعی کانون جهان مسیحی و مرکز محافظت و نگاهداری فرهنگ و تمدن کهن یونانی-رومی بود.این امپراتوری که به دلیل ثروت های فراوان مادی اش بارها و بارها مورد هجوم اقوام مهاجم مانند هون ها, آوارها, ایرانی ها, بلغارها, عرب ها و روس ها قرار گرفت, به دلیل موقعیت بسیار مناسب جغرافیایی پایتخت افسانه ای اش یعنی کنستانتینوپل و نیز وجود یک نیروی دریایی نیرومند مجهز به سلاح های موثری همچون "آتش یونانی", به نوعی نقش یک عنصر مقوم و نگاهدارنده فرهنگ مسیحی ارتدوکسی را در تاریخ بازی نمود و از آنجا که بیشتر اقوام ارتدوکس امروز به ویژه اسلاوها پیش از تماس با این امپراتوری فاقد یک فرهنگ غنی مدنی بوده و عمدتا به صورت قبایلی وحشی و بی تمدن می زیستند, لذا تاثیرات فرهنگی منتج از تماس با بیزانس در تکوین هویت تاریخی و دینی این ملل بسیار شگرف و زیاد می باشد.برای مثال اگر ارسال هیئت های تبلیغاتی آراسته و آگاه بیزانسی به منظور انتشار مسیحیت ارتدوکس در میان روس ها نبود, به احتمال بسیار زیاد این قوم بسیار وحشی تحت تاثیر فرهنگ های نسبتا برتر موجود در امپراتوری های خزری و عباسی به یکی از ادیان یهودی و یا اسلام درآمده و از بنیان هویتی دیگر می یافتند.

این پیش زمینه تاریخی بیزانسی, از آنجا که نقشی بسیار تعیین کننده در مبانی هویت ملی اقوام ارتدوکس داشته, می تواند جایگاه والایی در تسهیل ادغام سیاسی این اقوام و ایجاد زمینه ای برای پی افکنی یک ابردولت نوبیزانسی پان-ارتدوکسی ایفا نماید.

2-تکیه بر مذهب و تاریخ مشترک بیشینه گروه های هدف جنبش نوبیزانس , به جز ارمنی ها که دارای کلیسای کهن و مستقل خود هستند, بر مذهب ارتدوکس بوده و از سابقه تاریخی مشترکی نیز برخوردارند.این امر به ویژه درباره اقوام اسلاوی صادق است که دارای زبان, فرهنگ و آیین ها و سنن بسیار نزدیک به هم هستند.همچنین وجود یک زمینه تاریخی "تحت ستم و تبعیض بیگانه بودن" فاکتوری اساسی در ایجاد نوعی احساس همبستگی و یگانگی در میان مردم ارتدوکس ایفا می کند.برای مثال روسها که در سده 10 میلادی و به دلیل فعالیت های تبلیغاتی هیئت های بیزانسی به کیش ارتدوکسی درآمدند, بارها و بارها مورد هجوم اقوام نا-ارتدوکس مانند تاتارهای مسلمان استپ های شمال دریاهای کاسپین و سیاه و یا اقوام ژرمنی زبان توتونی کاتولیک مذهب قرار گرفته و مزه تلخ سلطه خشونت بار و تبعیض آمیز بیگانگان را چشیده اند.به همین صورت, بیشتر دیگر اقوام ارتدوکس اروپا, از یونانی ها و رومانیایی های نا-اسلاو گرفته تا صرب ها و بلغارها و مقدونی ها, کمابیش به مدت 500 سال تحت سلطه خونبار و ویرانگر ترک های متعصب عثمانی قرار گرفته و انواع و اقسام مصیبت ها و رنج ها را, از مالیات های انسانی به صورت ربودن پسرانشان برای تربیت استحاله گرانه در ارتش یئنی چری و دخترانشان برای خدمت در حرمسراهای ترکان و از ختنه سازی های اجباری تا کشتارهای وحشیانه چشیده و همین امر در ایجاد نوعی حس همبستگی و همدردی وحدت آفرین در میان این مردمان نقش موثری ایفا نموده است.از دیگر زمینه های تاریخی ایجاد چنین احساس مثبتی, می توان به مداخلات موثر دولت روسیه تزاری در امپراتوری عثمانی اشاره نمود که در یک فرآیند تقریبا 100 ساله , یکی پس از دیگری, از یونانی ها تا بلغارها را از زیر یوغ ترک ها رها ساخته و همچون یک "برادر بزرگ تر" در آزادی و استقلال این ملل ارتدوکسی نقشی مهم و اساسی ایفا نمود.

تکیه بر وجود چنین میراث غنی مذهب و تاریخ مشترکی می تواند در تقویت جنبش نوبیزانس مفید و موثر واقع شود و این امری است که می توان آن را در جای جای متون تبلیغاتی این جنبش مشاهده نمود.

3-تاکید بر ایجاد نوعی ساختار مشارکتی و در نظر گرفتن حقوق اقوام کم شمار

جنبش نوبیزانس با درک نگرانی های احتمالی اقوام کم شمار ارتدوکس مانند گرجی ها که محتملا نگران مستحیل شدن در فرهنگ مسلط اقوام پرجمعیت اسلاو خواهند بود
, با ایجاد سیستم شوراهای محلی و منطقه ای و در نظر گرفتن مواردی خاص برای این گونه اقوام و نیز تاکید بر ساختار مشارکتی و فدرالیستی اتحادیه ای که در پی ایجاد آن است, زمینه کاهش نگرانی ها و لذا افزایش امکان موفقیت خود را فراهم نموده است.

نکات منفی:

1-کوشش جهت شمول گروه های نا-ارتدوکس

در بند نخست برنامه جنبش نوبیزانس آورده شده است که این جنبش ملت هایی که لزوما ارتدوکسی مذهب نیستند را نیز به صرف اینکه همسایه و یا بخشی از جهان کهن بیزانسی بوده و در مدار تاثیرات فرهنگی و معنوی این امپراتوری قرار گرفته بوده اند, بخشی از گروه های هدف خود می داند تحقق چنین امری بدون شک "غیرممکن" و کوشش جهت پیگیری آن نیز تنها مصرف بیهوده انرژی و وقت این جنبش خواهد بود چرا که حتی تصور اینکه ترک ها و عرب های متعصب آناتولی و شرق و جنوب مدیترانه که عوامل اصلی اسلامیزه ساختن این سرزمین ها و مسیحیت زدایی از آنها بوده اند, اکنون بخواهند پس از صدها سال دوباره و محتملا در یک موقعیت دون, با "کفار" مسیحی هم میهن شوند خیالی, وهمی و غیرواقعی است.مورد مشابهی نیز محتملا درباره "ارمنی ها" وجود دارد که بی نهایت نسبت به کلیسای کهن خود و سابقه تاریخی خویش به عنوان نخستین دولت مسیحی تاریخ تعصب و تاکید داشته و عدم تمایل خود به ارتدوکس شدن را در قالب نبردهایی بسیار خشن و خونبار با بیزانسی ها در سده 11 میلادی نشان داده اند. پیگیری چنین هدفی تنها به هدر رفتن انرژی و نیروی جنبش و حتی لکه دار شدن چهره آن در سطح جهانی به عنوان جنبشی زیاده خواه و توسعه جو منجر خواهد شد و بس.

2-اهمال و سهل انگاری نسبت به ریشه های قومی و نژادی در یارگیری جنبش نوبیزانس نسبت به ریشه های قومی و نژادی اعضای خود ساده انگار است. مصداقهای بارز این پدیده را می توان در بندهای 2 و 4 اساسنامه جنبش مشاهده نمود که افزون بر تاکید بر عدم اهمیت نژاد نامزدهای عضویت در قبول آنها, حتی لزوم ارتدوکس بودن اعضا نیز مهم و اساسی شمرده نشده و آورده شده که هر کسی که دارای احساسات و مواضع نیرومند هوادار بیزانس باشد نیز امکان عضویت در این جنبش را پیدا خواهد نمود.

چنین امری بی گمان به زیان این جنبش خواهد بود چراکه راه را از یکسو بر اقوام دارای ریشه های نژادی بیگانه مانند اتیوپیایی ها و از سوی دیگر بر سازمانهای جاسوسی دولت های دشمن مانند ترکیه در نفوذ به جنبش و تخریب هویت نژادی ملل ارتدوکس و استحکام سیاسی خود جنبش نوبیزانس خواهد گشود.

3-عدم موضع گیری صریح درباره مناطق اشغالی و چگونگی آزادسازی آن

دیدگاه جنبش نوبیزانس درباره سرزمین هایی که به صورت تاریخی بخشی از جهان ارتدوکس بوده و با اشغال نظامی و یا مهاجرت های تجاوزکارانه به تصرف دشمنان مسلمان درآمده اند, دیدگاهی کاملا دوگانه و مبهم است.در حالی که از یکسو بر آزاد شدن سرزمین هایی مانند کنستانتینوپل , ادسا, اسمیرنا, ترابوزان , کاپادوکیه, قبرس شمالی (تحت اشغال ترکیه) اپیروس علیا (تحت کنترل آلبانی) و بوسنی و هرزگوین (تحت کنترل یک دولت مشترک بیشتر مسلمان) تاکید شده و حفاظت از حقوق اقلیت های ارتدوکس ساکن کشورهای عربی و ترکیه و مبارزه با تروریسم بر ضد اینان و نقض حقوقشان در برنامه جنبش گنجانیده شده, به طور تمسخرآمیزی تاکید شده است که نوبیزانسی ها در صدد پیگیری این اهداف در صورت لزوم وقوع یک جنگ و درگیری نظامی نیستند!

اگر این "صلح دوستی" را تنها ژستی سیاسی برای عدم تحریک افکار عمومی و لکه دار شدن چهره جنبش نوبیزانس ندانیم, بی گمان آن را بایستی نوعی تضاد و پارادوکس حل ناشدنی قلمداد کنیم و بس چرا که تحقق آزادی سرزمین های به طور تاریخی ارتدوکسی که هم اکنون تحت اشغال عرب ها و ترک ها هستند, همچنانکه تاریخچه استقلال ملل ارتدوکس بالکان نشان داده , تنها و تنها از راه "جنگ" امکان پذیر است و لاغیر. به دیگر سخن این غیرممکن است که ترک ها بخواهند تنها تحت تاثیر تبلیغات و یا حتی فشار جهانی, مهمترین شهرهای خود یعنی استانبول و ایزمیر را که دارای مهمترین نقش در صنعت گردشگری این کشور می باشد به یونانی ها واگذارند! تنها ابزاری که می توان با آن ترک ها را وادار به انجام چنین کاری کرد, تحمیل یک جنگ بر اغوزها توسط یک ارتش مشترک ارتدوکس است.این جنگ همچون جنگهای "ناوارینو" (روسیه, فرانسه, انگلیس بر ضد عثمانی) , جنگ 1887 (روسیه و بلغارستان بر ضد عثمانی) و جنگ "بالکان" (یونان, بلغارستان, صربستان و رومانی بر ضد عثمانی) که به ترتیب منجر به استقلال یونان, استقلال بلغارستان و آزادسازی سالونیکا و تراس غربی از یوغ ترک ها شدند, خواهد توانست تا با تحمیل یک شکست سریع و برق آسا بر ترک ها, آنها را وادار به امضای قرارداد واگذاری مناطق غربی و شمالی خود به یونانیان گردانده و ارتششان را نیز از بخش اشغالی قبرس شمالی اخراج کند.

واضح است که مقدمات اجرای حمله نظامی به ترکیه, بدون آماده سازی روانی مردم ارتدوکس و ایجاد و به بیان بهتر "تقویت" نوعی حس کینه وری و انتقام جویی نسبت به ترک ها امکان پذیر نیست.در واقع پیش از جامعه جهانی, این ملل ارتدوکس هستند که بایستی نسبت به لزوم وقوع یک جنگ آزادیبخش و تحمل پیآمدهای طبیعی آن توجیه شوند.و این امری است که با تبلیغات بزدلانه و دوپهلو و گرفتن ژست صلح دوستی, حتی اگر "تاکتیکی" باشد, به هیچ روی سازگار نیست.

هیچ نظری موجود نیست: