۱۳۸۸ شهریور ۱, یکشنبه

برابري ؛ خطرناك ترين افسانه انسان

متنی که پیش روی دارید
, حاصل مکاتبه ای است که با کوشنده ای به نام "دکتر ویلیام پیرس" از یک جنبش ناسیونالیست نژادگرا در آمریکا داشته ام.من از وی پرسیدم که مبنای علمی ستیز جنبشی که وی هوادار آن است با اقلیت سیاه پوست آمریکا در چیست و اینکه آیا تغییراتی که در جامعه ایالات متحده بسود سیاهان و به منظور از میان بردن تبعیض نژادی انجام شده, نتایج مثبت و سازنده ای هم به همراه داشته است یا خیر؟ ایشان در پاسخ مقاله ای از خود را با عنوان "Equality: Man's Most Dangerous Myth " که گویا در چندین نشریه مکتوب و الکترونیکی ناسیونالیست به چاپ رسیده و دقیقا درباره موضوعات پرسیده شده من می باشد را برایم ارسال کرد که ترجمه آن هم اکنون در اختیار شماست.لازم به ذکر است که من درباره صحت "همه" مطالب این مقاله تردید دارم و لذا در نظر دارم تا پژوهش های بیشتری در این باره انجام دهم, اما از آنجا که این نوشتار حاصل کار یک فرد مطلع و آگاه و نه چندان نژادپرست می باشد, مطالعه محتاطانه آن را به خوانندگان خاک و خون توصیه می کنم.


همه تفاوت هاي نژادي يا ژنتيكي (ارثی
, فطری) هستند و يا فرهنگي (کسب شده از جامعه پس از زایش). تفاوت هاي فرهنگي را مي توان از راه تغييرات برنامه ريزي شده اجتماعي كاهش داد و يا حتي از ميان برد،اما تفاوت هاي ژنتيكي مستقل از قوانين و سنت هاي انساني بوده و دستكم براي مدت بسيار زيادي بدون تغيير باقي خواهند ماند.

سبک سخن گفتن, شیوه لباس پوشیدن و نحوه آرایش شخصی از نمونه های ویژگی های فرهنگی هستند که از نژادی به نژاد دیگر تغییر می کنند.اگر سیاهپوست ها و سپیدپوست ها مجبور شوند که از همان بدو زایش با یکدیگر زیسته, در مدارس یکسانی حضور یافته و در معرض تاثیرات فرهنگی دقیقا یکسانی قرار بگیرند, تقریبا به طور کامل با یک شیوه اقدام به سخن گفتن و یا لباس پوشیدن خواهند نمود.حتی سیاهانی را که در مناطق قبایلی آفریقا بزرگ شده و به طور سنتی به منظور جذب سیاهان جنس مخالف,گوش ها و لب های خود را با آویزه های بزرگ چوبی از شکل انداخته و یا موهایشان را با فضله مایع گاو آغشته می سازند نیز می توان به گونه ای پرورش داد تا استانداردهای نژاد سپید درباره پاکیزگی و آرایش شخصی را بپذیرند.

با این حال واقعیت این است که بیشتر تفاوت های نژادی, "ژنتیکی" هستند تا "فرهنگی".رنگ مو و پوست, ریختار صورت, شکل جمجمه, تناسب استخوان بندی, الگوهای تمرکز چربی در بدن, اندازه دندان ها, شکل آرواره, ریخت پستان زن و بافت مو, تنها مشاهده پذیرترین ویژگی های فیزیکی به صورت ژنتیکی تعیین شده هستند که از نظر نژادی متفاوت می باشند.

ورای این مسائل, سرشت و توسعه بیوشیمیایی انسان قرار دارد.تفاوت های نژادی ژرفی در ساختار شیمیایی خون, در کارکرد غدد درون ریز و در پاسخ فیزیولوژیک به محرک های محیطی وجود دارد.سیاه پوست ها و سپیدپوست ها با آهنگ های متفاوتی به بلوغ می رسند.آنها آمادگی های متفاوتی در برابر بیماری ها و نیز عارضه های مادرزادی داشته و حتی دارای نیازمندی های متفاوتی در زمینه تغذیه هستند.

به دیگر سخن, تفاوت های نژادی فراتر از تنها رنگ پوست بوده و با دربرگرفتن فرد, خود را تقریبا در هر سلول بدن وی آشکار می سازند.این تفاوت ها حاصل میلیون ها سال توسعه تکاملی جداگانه ای هستند که نژادهای گوناگون را با دقت و ظرافت زیاد در برابر تقاضاهای متفاوت محیطی سازگار ساخته است.

هنگامی که ما به ماهیت فراگیر تفاوت های ژنتیکی نژادی پی می بریم, می توانیم دریابیم که تفاوت های فرهنگی نژادی آنچنان هم که برخی در پی باوراندنش به ما هستند, "سطحی" و "ظاهری" نیست.در حقیقت این تفاوت های فرهنگی بدون آنکه پوشاننده و محوکننده یک "برابری" بنیادین موهوم و یا نوعی گزافه گویی درباره تفاوت های نژادی باشند, بسادگی به بیان گوناگونی های ژنتیکی ای, که خود "نماد" آنها محسوب می شوند, می پردازند.

فرهنگ یک نژاد, هنگامی که عاری از تاثیرات بیگانه باشد, گواهی از ماهیت و سرشت بنیادین آن نژاد را بازگو می کند.بنابراین یک سیاه پوست آفریقایی با آرایش موی فضله گاو و آرایه هایی که از گوش و لبش آویزان است, می تواند تصویر بسیار واقعی تری از سرشت یک سیاه به ما ارائه دهد تا یک سیاه آمریکایی در یک جامه اداری که برای راندن خودرو, کار کردن با ماشین تحریر و سخن گفتن به انگلیسی بدون عیب و نقش آموزش دیده است.

از این روی, فرهنگ سیاه پوست ها صرفا "متفاوت" از فرهنگ سپیدپوست ها نیست بلکه "عقب مانده تر" و عملا بر اساس هر استانداردی "پست تر" از فرهنگ سپیدپوست ها است.این فرهنگی است که هیچ گاه به مرحله داشتن یک زبان مکتوب و جامعه متمدن تکامل نیافت.این فرهنگی است که هیچگاه قادر به دستیابی به فهم ضعیفی از ساده ترین جلوه های ریاضیات و اختراع چرخ هم نشد.ذوب و استفاده از فلزات و کاویدن و تراشیدن سنگ برای اهداف معماری, حرفه هایی هستند که توسط اعضای نژادهای دیگر به سیاهان آموزش داده شدند.چرندیاتی که امروزه در مدارس بر اساس ویرانه های دیوارهای سنگی در زیمبابوه و رودزیا درباره وجود "تمدن" چندین سده ای سیاهان گفته می شود, صرفا ساخته اندیشه آرزومندانه هواداران "برابری نژادی" است که راغب به نادیده گرفتن همه واقعیت هایی هستند که با شیدایی تساوی گرایانه آنها در تضاد است.

پست بودن فرهنگ سیاهان پی آمدی است از نابسندگی فیزیکی مغز آنها در برابر مفاهیم مجرد.از سوی دیگر اما, سیاه پوستان توانایی نزدیکی نسبت به سپیدپوستان در زمینه انجام خواسته های ذهنی که تنها به حافظه نیاز دارد از خود نشان می دهند.به همین دلیل است که سیاهان را می توان به طور نسبتا ساده ای برای پذیرش بسیاری از نمودهای فرهنگ سپیدپوستها آموزش و تمرین داد.

توانایی کلامی و تقلیدی سیاه پوستان هنگامی که به درستی برانگیخته شود اینان را قادر می سازد تا یک جنبه سطحی از "برابری" را به نمایش بگذارند.با یک دهه در نظر گرفتن سهمیه های آموزشی ویژه برای سیاهان, هزاران تن از آنان موفق به کسب مدارک دانشگاهی شدند, اما صرفا در رشته هایی که در آنها فقط یک زبان سلیس و یک حافظه خوب کفایت می کند.این در حالیست که تقریبا هیچ دانش آموخته سیاهی در علوم طبیعی وجود نداشته و شمار سیاهانی که موفق به کسب مدارک دانشگاهی در رشته های مهندسی شده اند نیز بسیار اندک بوده است.

از این روی, ناتوانی سیاهان در روبرو شدن با مفاهیم مجرد که در حل مسائل و نوآوریهای شگردشناسانه مورد نیاز است, نمود ظاهری برابری را به مسخره می گیرد.این ناتوانی در ذات خود ژنتیکی است و ریشه در ساختار فیزیکی مغز سیاهان دارد.

تا آغاز کارزار پس از جنگ جهانی دوم که کوشش پرحرارتی به منظور آمیزاندن نژادهای سپید و سیاه آغاز گشت, محدودیت های ذهنی سیاهان مسئله ای کاملا شناخته شده بود.برای مثال در بخشی از یازدهمین ویرایش دانشنامه "بریتانیکا" که درباره سیاهان بحث شده, چنین می خوانیم:

-"...دیگر ویژگی ها که در مقایسه با نژاد سپید به نظر می رسند عبارتند از بزرگ شدگی بیش از حد اندام های دفعی, سیستم بیشتر توسعه یافته رگ ها و مغز دارای حجم کمتر."

-"
در برخی از ویژگی های یادشده به نظر می رسد که سیاه در مرحله پایین تری از تکامل نسبت به انسان سپید قرار گرفته و بیشتر با پیشرفته ترین میمون های انسان نما (anthropoids) به طور نزدیکی مرتبط است."

-"از نظر ذهنی سیاه پست تر از سپید است...در حالی که در دومی حجم مغز همگام با انبساط جمجمه افزایش می یابد, در اولی بر عکس, از رشد مغز به دلیل نزدیک شدن نابهنگام درزهای جمجمه و فشار جانبی استخوان پیشانی جلوگیری شده است."

و در ویرایش سال 1932 دانشنامه "آمریکانا", در میان ویژگی های مشخص کننده نژاد سیاه آمده است:

"3-وزن مغز 35 اونس * (در گوریل ها 20 اونس و میانگین مغز قفقازی ها 45 اونس)"

"8-جمجمه بسیار ضخیم, که وی را قادر می سازد تا از سر به عنوان سلاحی برای تهاجم استفاده کند...."

"14-درزهای جمجمه ای که در نژاد سیاه بسیار زودتر از دیگر نژادها به یکدیگر نزدیک می شوند."

همچنان که رسانه ها گام های بیشتری در جریان تبلیغات "برابری" شان برداشتند, ویرایش های بعدی این دانشنامه ها بسادگی اطلاعات نژادی درباره سیاهان را حذف کردند.اگر کسی در این باره مشتاق است, اجبارا بایستی به متون پزشکی تخصصی رجوع کند تا بیاموزد که مناطق ارتباطی مغز که تفکر تجریدی در آنها صورت می گیرد, در نژاد سیاه نسبت به نژاد سپید کمتر توسعه یافته است.

از زمان انجام تست های هوش گسترده ای که از تازه سربازان ارتش آمریکا در جنگ جهانی یکم به عمل آمد, این حقیقت کاملا شناخته شده است که میانگین IQ سیاهپوستان تقریبا 15% کمتر از میانگین IQ سپیدپوستان است.مدافعان سیاهان کوشیده اند تا نتایج تست های پیشین را بر اساس اینکه آثار مدارس تفکیک شده و فقر سیاهان در آنها نقش داشته و لذا دارای مبنای "فرهنگی" هستند, به نوعی توجیه نمایند.

با این حال تست های IQ بعدی به طور اساسی نتایج مشابهی درباره درجه نقص سیاهان در این زمینه نشان دادند: جدای از اینکه دانش آموختگان سیاه پوست دبیرستانهای آمیخته در مقایسه با دانش آموختگان سپیدپوست همان مدارس یا سیاهان متعلق به یک طبقه اجتماعی-اقتصادی در مقایسه با سپیدپوستان طبقات مشابه مورد آزمایش قرار گرفته باشند, همیشه سیاهان نتایج حقیقتا پایین تری, حتی در تست های استاندارد IQ درباره مهارت های حافظه, افزون بر توانایی صرفا ارتباطسازی بدست آوردند.آزمون هایی که روی نوع دوم کارکرد ذهنی ( توانایی ارتباطسازی) تمرکز کرده بودند, تفاوت بسیار بیشتری میان نتایج بدست آمده توسط سیاه پوستان و سپیدپوستان نشان دادند.

این دقیقا همین توانایی در ارتباطسازی میان مفاهیم, در روبرو شدن با مجردات و در استقرای آینده بر اساس حاضر است که نژاد سپید را در ساختن و نگاهداری کردن از تمدنش یاری رسانده و دقیقا همین ناتوانی و نقص سیاهان در این زمینه است که آنان را در یک وضعیت توحش در محیط آفریقایی اش نگاه داشته و هم اکنون در حال تخریب تمدن آمریکای از لحاظ نژادی آمیخته است.به همین دلیل است که , بدون توجه به میزان آمیزش نژادی تحمیل شده به آمریکاییها از سوی دولت, درک عدم وجود امری به نام "برابری" میان نژادهای سپید و سیاه برای هر شخص سپیدپوستی از اهمیتی ضروری برخوردار است.

*: هر اونس برابر با ۱۰۳۵/۳۱ گرم می باشد.

هیچ نظری موجود نیست: