۱۳۸۸ مهر ۱۴, سه‌شنبه

فانوس دريايي اسكندريه و تازيان مسلمان - نمونه اي ديگر از دروغگويي تازي پرستان

پيش گفتار
هنگامي كه ما ميهن پرستان و ملي گرايان ايران زمين با تكيه بر انبوه اسناد و داده هاي تاريخي و حتي باستان شناسي بر اين نكته تاكيد مي ورزيم كه گسترش اسلام در سرزمين هاي ناعرب نشين و به ويژه در ايران زمين, نه بر اساس راهبرد موهومي «عدالت ورزي و حق جويي» كه دقيقا بر پايه برنامه «كشتار و غارت و چپاول و تحقير» بوده است, لات و لمپن هاي اسلامگرا و عشاق «آل قمه» فغان و فرياد برمي آورند كه ادعاهاي ما بر اساس احساسات شديد و غيرمنطقي ناسيوناليستي استوار بوده و فاقد بنيان علمي است. آنها چنين درفشاني مي كنند كه گويا اصلا در ايران باستان تمدني وجود نداشته است كه مسلمانان وحشي عرب بخواهند مظاهر و نمودهاي آن را نابود كنند! و البته همچون هميشه اين دون پايگان سفله ياري و همراهي پان اغوزيست ها و ديگر جدايي خواهان انيراني را – كه هدفي جز تحقير و خوارداشت هويت ايراني به منظور ترغيب تيره هاي ايراني به سمت گرايش هاي ضدميهني ندارند – نيز چونان «امدادهاي غيبي» با خود به همراه دارند.
در مقابل اين گونه سفسطه ها و مغلطه هاي ملايي-الهي, اما بهترين راهكار نه كوشش دوباره در ارائه و معرفي ميراث تمدني شگرف و پربار ايران باستان در برابر بربريت و جهل و جنون تازيان مسلمان, كه به باور من, تلاش در جهت بازنماياندن جنايات و خرابكاري ها و چپاولگري هاي عربان در ديگر كشورها و سرزمين هاي مفتوحه در صدر اسلام است.اگر بدين سان ما بتوانيم نشان داده و اثبات كنيم كه رويكرد و روش تازيان در قبال ميراث تمدني-فرهنگي ديگر اقوام شكست خورده مانند يونانيان مديترانه شرقي, مصريان, سوريان و ... بر پايه وحشي گري و دزدي و كشتار و خونريزي بوده است به طريق مشابه خواهيم توانست استدلال نماييم كه به طور منطقي و طبيعي رفتار اينان با نياكان پاك و خردورز ايراني مان نيز نمي توانسته خارج از چهارچوب جهل و جنون ذاتي عربي-اسلامي بوده باشد.
درست در راستاي پيگيري همين راهبرد نوين در جنگ با اسلامگرايي بود كه در مهرماه 1384 من در مقاله ای ضمن تاكيد بر دژخويي و ددمنشي مسلمانان در برخورد با ملت هاي مغلوب, به ارائه سندي بسيار مهم درباره نابودي و تخريب يك شهر باستاني يوناني-رومي با پيشينه 5000 ساله در جزيره «كرت» به سال 824 ميلادي و به دست پليد عربان پرداخته و چنين نوشتم:
توجه داشته باشید که اعراب مسلمان این شهر زیبا را در سال ۸۲۴،یعنی حدود ۱۸۰ سال پس از تجاوزاتشان به سرزمین های متمدن تحت مدیریت امپراتوری های ساسانی و روم شرقی ویران کرده اند.به عبارت دیگر،اعراب جهادگر حتی پس از این همه مدت تماس با ملل و اقوام متمدن منطقه،نه تنها اندکی از حس ذاتی وحشی گری شان کاسته نشده بوده است،که همچنان ویژگی های بکر و ناب قوم عرب را،که مایه ننگ اقوام سامی و بلکه کل بشریت است،به صورت تمام و کمال حفظ کرده بودند!
هم اكنون نيز در ادامه همان راهبرد توجه خوانندگان گرامي «خاك و خون» را به سندي ديگر از كارنامه خونبار و تمدن سوز تازيان مسلمان جلب مي كنم. باشد كه جوانان ايران زمين با درك ژرفاي ددمنشي تازيان مسلمان دريابند كه اسلام آوردن نياكانشان نه فرآيندي مبتني بر مهر و محبت و عدالت جويي, كه نتيجه چيرگي يك قوم اهريمني و به دليل اضطرار و فشار بوده است.
فانوس دريايي اسكندريه
فانوس دريايي اسكندريه يكي از شگفت هاي هفتگانه جهان باستاني بوده كه در جزيره «فاروس» (Pharos) در نزديكي شهر «اسكندريه» مصر ساخته شده بوده است.آغاز ساخت اين ساختمان مرمرين به دستور «پتولمي» (بطليموس) يكم و توسط يك معمار يوناني به نام «سوستراتوس» (Sostratus) بوده و در زمان فرمانروايي پتولمي دوم كار ساخت آن به پايان رسيده است.اين ساختمان كه ارتفاع آن به 400 پا مي رسيده است ,افزون بر اينكه نقش راهنمايي كشتي هاي تجاري را داشته, به وسيله پادگان 300 اتاقه اي كه در پايه اش موجود بوده, نقش يك دژ مستحكم را در برابر حملات نيروي دريايي بيگانه نيز ايفا مي نموده است.براي راهنمايي و هدايت كشتي ها در شب, آتشدان بزرگي در نوك اين ساختمان شگرف تعبيه شده بوده است كه چوب يا نفت در آن مي سوخته و نور شعله هاي آتش حاصله تا فاصله 30 مايلي هدايتگر ملوانان و ناخدايان در تاريكي شب بوده است.بعدها و پس از اختراع يك آيينه بزرگ فلزي توسط «ارشميدس», در روز نيز براي كشتي هايي كه در روزهاي ابري و باراني حركت مي كرده اند و يا بسيار دور از ساحل قرار داشته اند, از راه بازتاب نور خورشيد توسط آيينه به هدايت كشتي بانان پرداخته مي شده است. همچنين داستان هاي افسانه اي به ما مي گويند كه چگونه از اين آيينه بزرگ براي متمركز كردن پرتوهاي خورشيد بر روي ناوهاي دشمن و به آتش كشاندن آنها پيش از رسيدنشان به ساحل استفاده مي شده است.


اين نماد تمدن بشري چگونه نابود شد؟
همه تاريخ دانان و باستان شناسان جهان همراي و همراهند كه نخستين تخريب و ويراني كه دچار فانوس دريايي اسكندريه گشت به دست ناپاك عربان مسلمان بوده است. هنگامي كه تازيان بربرخوي و ددمنش در سده 7 ميلادي كشور باستاني مصر را به تصرف خويش درآوردند, چونان سگ گرسنه اي كه در جستجوي تكه استخواني باشد, به كاوش چپاولگرانه در شهرها و بندرهاي باستاني اين سرزمين پرداختند و هر آنچه را كه قيمتي و ارزشمند مي يافتند به تاراج برده و به عنوان غنيمت هاي ناشي از جهاد ابتدايي ! به حجاز مي فرستادند تا ميان امت مظلوم اسلامي تقسيم شود.در پيگيري همين سياست تاراج و غارت بود كه لشكر خونريز تازيان به اسكندريه رسيده و اين قوم بربرخوي نادان در جستجوي زر و سيمي كه هيچگاه هم يافته نشد, به تخريب و ويراني بخش هاي بزرگي از ساختمان فانون دريايي اسكندريه دست زدند و فرآيند تخريب اين بناي تاريخي را بي شرمانه آغازيدند. هر چند زمين لرزه هاي مهيبي كه به سالهاي ۷۹۶ ،۱۲۶۱ و ۱۳۰۳ در مصر روي داد در تخريب كامل اين ساختمان موثر بودند ولي هيچگاه نمي بايست از ياد ببريم كه تخريبگري اوليه تازيان بود كه پايه هاي اين بناي ارزشمند را سست گردانيد و موجب شد تا با عدم مراقبت و مرمت آن, ساختمان مقاومت كافي را در برابر رويدادهاي طبيعي از دست بدهد و چنان ويران شود كه «ابن بطوطه» را در 1349 حتي ياراي كشف راهروي ورودي فانوس دريايي افسانه اي اسكندريه نيز نباشد!
سخن پاياني
در واپسين بخش اين نوشتار, دگربار نتيجه گيري مطرح شده در مقاله 2 سال پيش خود را مي آورم:

تهاجم تازیان به ایران،مصر،سوریه و سرزمین های یونانی نشین مدیترانه شرقی کاملا با تخریب گری،کشتار،برده سازی و اجبار و فشار همراه بوده است.در این باره دهها و صدها سند و مدرک متقن و مستند نوشته و نانوشته وجود دارد که هر یک گواهی است بر دروغ بودن ادعاهای نئواسلامگرایان شریعتیست و دیگر اسلام پناهان ایران فروشی که گویا جز کوشش برای تخریب هویت ملی ایرانیان به چیز دیگری نمی اندیشند

هیچ نظری موجود نیست: