۱۳۸۸ مهر ۱۹, یکشنبه

رشد روزافزون آریاگرایی در ناسیونالیسم کرد

پیش گفتار

یاران و همراهان "خاک و خون" دیریست که از پشتیبانی صمیمانه نویسنده این وبگاه از جنبش ملی کرد و عشق آتشین او به این ایرانیان گرد آگاهند. بر خلاف ملی گرایان تنگ نظری که جاهلانه مبارز برابری جوی کرد را با پان ترکیست دزدخوی زیاده خواه و تروریست وحشی عرب یکی دانسته و نامنصفانه همگی را به یک چوب "میهن فروشی" می رانند , از دیرباز بر این باور بوده ام که حتی اگر نهضت کرد - به دلیل تداوم ستم و تبعیض قومی و مذهبی - سمت و سوی گریز از مرکز و جدایی خواهانه نیز به خود بگیرد, باز با حرکت های منحوس ترکی-عربی دارای تفاوتی ماهوی و بنیادین خواهد بود. به دیگر سخن حتی اگر جنبش کردان منجر به پیدایش یک کشور مستقل کردی - که بخش های کردنشین ایران زمین را در برگیرد - نیز شود در قیاس با الحاق آذربایجان ایران به اران و انضمام خوزستان به عراق یا استقلال آن بسیار کمتر آسیب رسان و زیان ده خواهد بود, چه کردان بر هویت ایرانی خویش آگاهند و هیچگاه هم در کارزارهای تبلیغاتی-سیاسی خویش سخنی از بیگانگی با دیگر ایرانیان و خویشاوندی با انیرانیان دون بر زبان نیاورده اند و این بسیار متفاوت است با مورد اغوزپرستان و تازیان خوزستان که آشکارا بر انیرانی بودن خویش آگاه بوده و حتی بر آن بالیده و دل در گرو پیوستن به برادران آنسوی مرزهاشان دارند. یک کرد هر چقدر هم که از ستم و تبعیض قومی و مذهبی حکومت ایران دل چرکین باشد باز بر این حقیقت معترف و آگاه است که "تبار" و "زبان" و "فرهنگ" ایرانی دارد و قهرمانان و پهلوانان ملی اش همان گردان "شهنامه" اند و زبانش شاخه ای از مجموعه زبان های ایرانی است و بزرگترین جشن اش همان "نوروز" جمی باستان است و ... و این را بسنجید با پان اغوزیست های آذری نما و جدایی خواهان عربی که آشکارا سخن از خویشاوندی با مغول-صفتان تورکمان و اوزبک و قازاق و قیرقیز و یا با عربان حجاز و میانرودان و شام زده و به درستی خود را انیرانی می پندارند. اگر این حرامیان در نبرد جدایی خواهانه خویش توفیق یابند بی گمان هیچ راهی برای بازگرداندن آذرآبادگان و خوزستان به دامان میهن آریایی - به جز نیروی آرتش - متصور نخواهیم بود و پس از اندی سوگوارانه شاهد جذب و استحاله این پاره های خاک پدری مان در جهان ترک و عرب خواهیم گشت, اما کردان حتی اگر به جدایی از ایران و اعلام استقلال نیز دست یابند باز پس از چندی که دوره کوتاه "شور" استقلال خواهی بگذرد و عصر "شعور" دولت گردانی آغاز گردد چونان کبوتران دست آموزی که پس از ارضای غریزه پرواز به آشیانه شان بازمی گردند, ره ایران گرایی و اتحاد دوباره با ایران و یا دستکم ایجاد یک اتحادیه نیرومند با نیاخاک آریایی شان خواهند پیمود و چه جاهل و تنگ نظراند به اصطلاح میهن پرستانی که کوته فکرانه این دو افق و چشم انداز به کلی متفاوت و ناهمگون را یکسان می پندارند و با مبارز کرد همان برخوردی می کنند که با اغوزپرست آذری نما و تروریست عرب!

باری! آنچه در این نوشتار می آید گزارشی است از رشد شتاب آمیز و بی سابقه آریایی گرایی در جنبش ناسیونالیسم کرد.چنین به نظر می رسد که در همان حال که "نخبگان" و "روشنفکران" وطنی پارسی زبان در داخل ایران سالهاست در پی کوشش برای گندزدایی از اسلام و ارائه برداشتی "کمی مترقی تر" از این یادگار شوم تازش تازی هستند و البته همچنان درجا می زنند, برادران و خواهران ایرانی ما در آنسوی مرزها بی محابا و شجاعانه "خطوط قرمز" عمله و اکره جهل و جنون اسلامی-عربی را یکی پس از دیگری پشت سر گذاشته و قهرمانانه در پی زنده سازی هویت و کیستی باستانی آریایی خویش و ره پیمایی در جاده پیشرفت - که همان جاده ناسیونالیسم است - می باشند. با هم این چکیده ای از این گزارش را که از زبان ماده ترکی بی مقدار و البته به قصد تخفیف و خوارداشت جنبش ملی کرد و از روی سوز و گداز نگاشته شده می خوانیم.

ناسیونالیسم کرد

مقاله ای که تحت عنوان "ناسیونالیسم کرد" و در تاریخ 6 فوریه 2007 به قلم ماده ترکی به نام "اکرم دومانلی" در نشریه "زمان امروز" چاپ گشته حاوی اطلاعات ذیقیمتی است از پویش جنبش ملی کرد به سمت آریایی گرایی ناب و بازگشت به هویت باستانی کردی-ایرانی.
مطابق نقل قولی که در این نوشتار موجود است بر اساس پژوهشی که بر اساس مصاحبه با رزمندگان حزب کارگران کردستان ترکیه (پ.ک.ک) تنظیم گشته و نتایج آن به تاریخ 30 ژانویه سال 2006 در روزنامه Ulkede Ozgur Gundem چاپ و سپس توسط آژانس خبری "فرات نیوز" منعکس شده بیشینه رزمندگان کرد به "زرتشتی گری" گرایش دارند. در همین پژوهش آمده است که در میان رهبران محبوب مذهبی, "محمد" تنها موفق به اشغال جایگاه سوم - پس از زرتشت و مسیح - شده است و این در حالی است که بیشینه مطلق کردان مسلمان زاده هستند!

البته چنانچه پیش از این نیز یادآوری شد نویسنده به هدف خوارداشت جنبش ملی کرد دست به نوشتن این مقاله زده و از همین روی کوشیده است تا سوگیری جنبش کردی به سمت آریایی گرایی و زنده سازی هویت باستانی ایرانی را نشانی از "افراطی گری" در آن قلمداد نموده و چهره تابناک ناسیونالیسم کرد را نیز همچون ترک گرایی به لوش و لجن آغشته سازد: اکرم دومانلی وقیحانه می کوشد تا گرایش نخبگان رزمنده کرد به زرتشتی گری را با علاقه اوباش ترک گرای دوران متاخر عثمانلیان به "شمنیسم" (Shamanism) ترکی پیش از اسلام تشبیه کند و بدین سان چنین نتیجه بگیرد که ماهیت جنبش ملی کرد با حرکت منحوس ترک های جوان و پان ترکیسم دوران عثمانلی یکی بوده و هر دو به دنبال اهداف مشابهی هستند. این در حالی است که اولا بر خلاف ترکان که از همان ابتدا در پی الحاق گری و پان ترکیسم تجاوزکارانه بوده و سرانجام دست به کشتار همگانی ارامنه به منظور هموار نمودن جاده دسترسی به "برادران ترک" (زهی خیال باطل!) زدند, نخبگان و ایدئولوژی پردازان کرد بارها و بارها تاکید کرده اند که تنها در پی احقاق حقوق مردمان ستمدیده خویش و تشکیل یک دولت-ملت ویژه خود در چهارچوبه جغرافیای قومی کرد - و نه فراتر از آن - هستند و ثانیا کدام کدنگ خری به جز یک تورک می تواند ارزش و مقدار کیش زرتشتی را با آیین های خرافی شمنیسم یکسان بیند؟ در حالی که بهدینی به گواه همه دانشمندان و تاریخ شناسان جهان "کهن ترین" دین تک-خدایی جهان بوده و پاسخگوی همه مسائل مذهبی انسان از جمله داستان آفرینش و سرشت دو جهان و ستیز نیکی و بدی و بهشت و دوزخ و فرشتگان و تن و روان و نماز و روزه و ... می باشد, شمنیسم مزخرف ترکان یک لاقبای بزچران پیش از اسلام تنها محدود به جاندارپنداری اشیائ بیجان پیرامونشان و القای ترس و بیم های بی پایه و جادو و جنبل گری و وردخوانی و مسائلی از این دست محدود می شود. در این آیین که بی گمان ابتدایی ترین و بدوی ترین شکل دین در تاریخ بشری بوده است, جایگاهی بسیاراغراق آمیز برای "شمن" ها - آخوندهای دین ترک ها - درنظر گرفته شده به طوریکه گویا این مردکان کدنگ, ابرانسان ها و بل نیمه خداهایی هستند که با وردخوانی و انجام برخی حرکات بی معنی توان آن دارند که کلیه بیماری و مصائب یک انسان ترک - از دفع شپش و رفع قولنج گرفته تا اخراج ارواح شریر! - را شفا بخشند و مسلما چنین آیین خرافی و پیشا-تاریخی ای نمی تواند نیازهای مذهبی یک انسان و حتی نیمه انسان امروزین را رفع نماید و به همین دلیل هم بوده است که ترکان ناسیونالیست پس از یکچندی آویزان شدن به شمنیسم اجدادی خود سرانجام به اصل "تاریخی" خویش بازگشته و دوباره اسلام و جهاد و غزا و غنیمت را در آغوش گرفتند و "مهمت علی آقچا" ی "بوزقورد" سر از واتیکان درآورد تا پاپ کافر را بکشد و امروزه ترکیه گهواره زایش یک جنبش نیرومند بنیادگرایی و عثمانی گری نوین شده است که اگر با واکنش قاطع و سخت جهان متمدن - واکنشی از نوع راهبرد سارکوزی - روبرو نشود می تواند دنیایی را همچون دوران عثمانلیان به گند و گه بکشد و باز درست به وارونه به دلیل برخورداری ایرانیان - بر عکس ترکان - از یک پیشینه فرهنگی نیرومند و پربار پیشا-اسلامی است که ملی گرایان ایرانی را توان گسستن از بنیادگرایی و امکان رهایی از لوش و لجن عربی-اسلامی خاورمیانه و در آغوش کشیدن تمدن و فرهنگ نوین می باشد. دیگر نکته جالبی که درباره نخبگان ملی گرای کرد در مقاله یادشده آورده شده است تاکید به حق آنان بر تاثیر منفی اسلام بر روحیه جمعی کردان می باشد. از دیدگاه روشنفکران ناسیونالیست کرد انگاره ها و آموزه های اسلام آن روحیه پهلوانی باستانی ایرانی را که در داستان ها و نبردهای حماسی شهنامه نمودار است از میان برده و به جایش یک روحیه برده واری و تعبد و سکون نشانید.خوانندگان تاریخدان به خوبی می دانند که "مازیار" - از قهرمانان جنبش ستیز با تازیان - هر گاه که به دیه و شهری زیر اشغال تازیان دست می یافت نخست مسجدش ویران می ساخت و چرایی آن را در "برده پروری" محیط مساجد می دانست که در آن مدام ایرانیان را به تعبد و بندگی خدای موهومی تازیان می خوانند و چه زیباست احیا و زنده سازی این طرز نگرش دقیق روانشناسانه و جامعه شناسانه در میان نخبگان ملی گرای ایرانی آنسوی مرزها. نکته مهم اما در این است که بر خلاف روده درازی اکرم دومانلی که ستیز با آموزه های برابری گرایانه اسلام را مختص نژادپرستان می داند اساسا آغاز حرکت دین زدایی از عرصه "اجتماعی" - و نه فردی - نه توسط نژادگرایان که توسط اندیشمندانی صورت گرفته است که به سختی بتوان عنوان "ملی گرا" بر ایشان نهاد چه رسد به نژادپرست. افزون بر این علیرغم تاکید ظاهری اسلام بر برابری نژادی, این آیین سرشار است از نهادینه کردن دیگر نابرابری ها : نابرابری میان مومن و کافر, نابرابری میان مرد و زن, نابرابری میان فقیه و غیرفقیه و غیره. از همه بدتر اینکه هر چند اسلام انسان را به تسلیم و تعبد و بندگی الله فرامی خواند اما این لزوما به معنای القای روحیه صلح جویی و همزیستی نیست چونان که امروزه خونخوارترین و کثیف ترین آدمکش های روی زمین را می بایست در میان "اسلامگرایان" جست و بس! پس نه ستیز با دین مختص نژادگرایان است و نه برابری جویی ظاهری نژادی اسلام مایه و اسباب صلح و آرامش و همزیستی. در پایان دومانلی, باز به قصد لنگ و لگدزنی به جنبش ملی کرد, جانگدازانه فریاد سر می دهد که : کجایند پلورالیست ها و لیبرال ها و دموکراتیک های کرد؟ و چرا امروزه همه جامعه کردی هوادار ناسیونالیسم - به زعم وی "افراطی" - تحت رهبری پ.ک.ک گشته اند؟! پرواضح است که پاسخ این پرسش بر هر خردورزی که اندکی با مصائب کردان ترکیه آشنا باشد روشن است : هنگامی که "استقلال" مسئله درجه یک شما باشد نمی توان انتظار ظهور یک جامعه سیاسی متکثر داشت! هنگامی که 20 میلیون کرد کرد ترکیه زیر یوغ ترک ددمنش می زیند و از کمترین حقوق خویش بی بهره اند, چگونه می توان انتظار داشت که ساختارهای باز سیاسی-اجتماعی در میانشان شکل گیرد؟! البته اگر براستی همه ترکان همچون دومانلی خواستار ظهور جریانات سیاسی مختلف - به غیر از ناسیونالیسم - در جامعه کرد هستند راه ساده و متین انسانی در پیش گرفته و دامن چرکین آرتش ترک از سرزمین های کردستان شمالی برچیده و به خواست های استقلال طلبانه توده های میلیونی کردان تن دردهند! در غیر اینصورت بایستی همچنان شاهد و تماشاگر رشد و گسترش ناسیونالیسم ناب و آریاگرایانه کردان به رهبری پ.ک.ک باشند تا آن هنگام که "مجبور" شوند به خواست ملت کرد گردن نهاده و جدایی و استقلال این پاره از کردستان را نظاره گر باشند! ایدون باد
 

هیچ نظری موجود نیست: