۱۳۸۸ مرداد ۵, دوشنبه

اصلاح ناپذیری تازیان

سالها و بلکه سده ها پیش از وقوع رویدادهای تلخ تروریستی نیویورک،مادرید،لندن و اکنون "پاریس"، نخبگان و روشنفکران ایرانی،چه در دوران جنبش های ناسیونالیستی استقلال طلبانه ایرانیان، از خرمیه تا شعوبیه و از سیاه جامگان تا سپید جامگان،و چه در دوران اخیر که حقیقتا عصر عروج دوباره ایرانگرایی است،همآره بر "پست فطرت"،"بد طینت" و "دژ خو" بودن قوم و ملت "عرب"و اینکه به هیچ وسیله و ابزاری به جز خشونت محض،فراگیر و پیوسته،نمی توان این عنصر وحشی و تجاوزپیشه را رام و آرام نمود، تاکید کرده بودند.

به جهان امروز نگاهی بیافکنید! از "اهواز" ایران تا "پاریس" فرانسه و از "اورشلیم" اسرائیل تا "مادرید" اسپانیا را توحش و ددمنشی عرب درنوردیده است و جالب اینکه در هیچیک از این سامان ها،عرب عنصر بومی و اصیل نبوده،بلکه چون ملخ و سوسک،تجاوزکارانه وارد شده و اکنون ادعای صاحب خانگی نیز می کند.

شاید برخی دوستان "لیبرال،آزاداندیش و مدافع برابری انسان ها" اخم در چهره کشیده و ادعا کنند که نمی توان ارتکاب جنایات تروریستی یادشده را که گویا کار تنها جمعی بنیادگرا و عشیره گرای ددمنش است را به کل مردم عرب نسبت داد و به قومیت آنها توهین روا داشت.در پاسخ به این بلبل زبانان حراف لاف زن،نمونه ای از طرز تفکر وحشیانه موجود در بطن جامعه "عامی" عرب،یعنی همان جامعه ای که توسط روشنفکرنمایان شیاد لیبرال-چپگرا مبرا از هر گونه گناه نمایانده می شود،به خواننده گرامی ارائه می شود.
این نوشته که نگرش اعراب سنی عراق درباره حکومت صدام به طور عام و جنایت فراموش ناشدنی بمباران شیمیایی حلبچه به طور خاص را بازتاب می دهد،از یک تحلیل اجتماعی روزنامه معتبر "واشینگتن تایمز" ، درباره پدیده ارتجاعی "قبیله گرایی" در جوامع عرب خاورمیانه برداشته شده است.

گزارش یادشده پس از اینکه متاثر و گریان شدن یک پیرزن سنی مذهب عرب به علت دیدن "صدام حسین" منفور در دادگاه بر صفحه تلویزیون را ذکر می کند،به موضوع قبیله گرایی در کشورهای عرب خاورمیانه اشاره می کند و تشریح می کند که چگونه این پدیده،کل وجدان اخلاقی و عدالت طلبی انسانی این جوامع را تحت تاثیر خود قرار داده و محو می کند،بدانسان که "صدام"،جنایتکاری که میان ۳۰۰ هزار تا یک میلیون انسان را از اقلیت های شیعی و کرد به قتل رسانده و دو جنگ تجاوزکارانه را بر ضد همسایگان عراق،یعنی ایران و کویت سازماندهی و آغاز نموده،در میان اعراب سنی عراق به شخصیتی محبوب تبدیل شده و دیدن تصاویر دادگاهش،می تواند عجوزه ای عرب را به اشک ریختن وا می دارد.

با اینکه این بخش گزارش برای ما ایرانیان که به خوبی بر وجود "قبیله گرایی" و "عشیره پرستی"،در ذات هویت پسمانده و غیرمدنی عرب و جایگاه رفیع آن در خودآگاه قومی وی آگاهی داریم،تکراری و کهنه است،اما بازتاب طرز فکر اعراب عراقی درباره کشتار وحشیانه کردها،این برادران ستمدیده ما،بدست ارتش بعثی صدام حسین،حقیقتا تکان دهنده و شگفت آور،و در همان حال دانستنش برای ما،سودمند و مفید است.

"احمد محمد"،یک راننده تاکسی اهل موصل،درباره بمباران وحشیانه شهر کردنشین "حلبچه" در سال ۱۹۸۸ بدست ارتش بعثی صدام،چنین اظهار نظر می کند:

"در حلبچه،یک لشکر بزرگ ایرانی درون سرزمین ما بود،و چه کسی به آنها در ورود به شهر یاری رسانده بود؟ خائن ها! او {صدام حسین} چه می توانست انجام دهد جز کشتن خائن ها و دشمنان ما؟"
 
این دقیقا طرز فکر نه ناسیونالیست های افراطی یا بنیادگرایان اسلامی،که خود عامه مردم عرب است.از دید آنان:
 
-کردستان آریایی جزئی از سرزمین عربهاست 
 
و
-می توان کردانی را که به یاری برادران ایرانی شان می شتابند،با "بمباران شیمیایی" مجازات کرد و چنین صحنه هایی را رقم زد:


جدای از اینکه کدامیک از موارد بالا،زشت تر و نفرت انگیزتر از دیگری می باشد،ایرانیان نازک دل و بشردوست دقیقا بایستی آگاه شده باشند که بر خلاف اندیشه های انسانی و لطیف آنان،مردمان همسایه شان چه شیوه نگرش وحشیانه و حیوانی ای نسبت به آنان و همتباران دور از میهنشان دارند و چگونه به قضایا نگاه می کنند!
 
طبق همین گزارش،حس ددمنشی و تازی گری اعراب سنی تا بدانجا نفرت انگیز و چندش آور است که بسیاری از اعراب سنی،حتی رسما کشتار جنایتکارانه زنان و کودکان بیگناه کرد را در خلال دهه ۱۹۸۰ توجیه کرده و چنین اظهار داشته اند:
 
"زنان و کودکانی که کشته شدند،زنان و کودکان این دشمنان ما بودند."
 
اعراب سنی موصل،با آن هویت قبیله گرایانه عقب مانده شان،در برابر پرسش هایی که کشتار وحشیانه ۵۰۰۰ زن و مرد و کودک بیگناه کرد را هدف گرفته بود،به سادگی اظهار می دارند که از وقوع یک همبستگی "کردی-ایرانی" هراس داشته اند!
 
طرح یک پرسش
 
اکنون می توان این پرسش را مطرح ساخت که با توجه به اینکه اقلیت عرب فعلا ساکن در خوزستان نیز در خلال سالهای جنگ میهنی دقیقا رفتاری مشابه کردهای عراق داشته و انواع و اقسام یاری ها و مددها را به ارتش بعثی دشمن رسانده و به ایران و ایرانی خیانت نموده است،آیا ایرانی ای را می توان یافت که از کشتار زنان و کودکان عرب زبان،آنهم بوسیله سلاح های کشتار جمعی،حمایت و پشتیبانی نموده و آن را توجیه اخلاقی-سیاسی نماید؟ و آیا براستی تداوم این تضاد فکری ایرانی-عربی،یکی بشردوست و مدنی و دیگر ضدانسانی و حیوانی،سرانجام باعث زیاده خواهی ها و تجاوزگری های تازیان نخواهد شد و آنان از این مسئله در درگیری ها و رقابت های ژئوپلتیک با ما سوءاستفاده نخواهند نمود؟

هیچ نظری موجود نیست: