۱۳۸۸ تیر ۲۸, یکشنبه

ادعاهای ترکی, پاسخ های ایرانی-بخش 3


ادعای ترکی#20:
The Iranian pressure imposed on the Azerbaijani Turks continued in a terrible way until 1930s. When the Russian-English competition that lasted in the course of this period was oriented towards the share of the Iran petroleum, the struggle of Azerbaijani Turks re-emerged. English and Russians who wanted to take a share from the Iran petroleum started to support the struggle of the Azerbaijani Turks in an explicit manner.
ترجمه پارسی:

فشار و سختی تحمیل شده بر ترک های آذربایجانی از سوی ایرانیان به شیوه ای وحشتناک تا دهه 1930 ادامه یافت.هنگامی که رقابت روسی-انگلیسی , که در این دوره تداوم یافته بودبه سمت حصه بردن از منابع نفتی ایران جهتگیری پیدا نمود, مبارزه ترک های آذربایجانی دوباره سربرآورد.انگلیسی ها و روس ها که می خواستند تا سهمی از نفت ایران به چنگ آورند, شروع به پشتیبانی نمودن از نبرد ترک های آذربایجانی در چهارچوب یک روش صریح نمودند.
پاسخ ایرانی#20:
-آذربایجان در سرتاسر دوره درخشان 16 ساله حکومت رضاشاه کبیر در آرامش و آسایش کامل و همگام با دیگر ایالات ایران زمین در حال رشد و پیشرفت بوده و آنچه که از سوی پان ترکیست ها "مبارزه ترک های آذربایجانی" خوانده می شود, تنها در مغز علیل خودشان روی داده است.در واقع در سراسر دهه 1930 میلادی که برابر سال های 1309 تا 1319 خورشیدی می شود, کوچکترین نشانه ای دال بر وجود یک جنبش جدایی خواهانه و قومگرایانه در هیچ نقطه ای از آذربایجان مشاهده نشده است.فرآیند شومی که نهایتا به ظهور فرقه موسوم به "دموکرات" منجر شد, نه در دهه 1930, که پس از اشغال آذربایجان به دست ارتش سرخ در سال 1941 آغاز گشت.
-انگلیسی ها کوچکترین نقشی در ایجاد یا حمایت از فتنه فرقه چی ها چه در مراحل آغازین و چه در گام های فرجامین آن نداشتند و این تنها کمونیست های استالینی بودند که با برنامه ریزی اولیه و رهبری پشت پرده و حمایت های گسترده سیاسی-تبلیغاتی و حتی نظامی, آشوب ضدایرانی آذر 24 تا آذر 25 را آفریدند.انگلیسی ها آلترناتیو خاص خودشان را طراحی کرده بودند و آن ایجاد "غائله جنوب" بوسیله تحریک و تطمیع ایلات و عشایر جنوب و جنوب غربی کشور به منظور خلق یک موجودیت سیاسی در مناطق نفت خیز کشورمان در راستای حفظ منافع استعماری دولت بریتانیا بود که شرح مختصری از آن در بخش دوم این سلسله نوشتار آورده شد.
-همانگونه که خود پان ترکیست ها نیز ناخواسته اشاره کرده اند, جنبش های قومگرایانه و جدایی خواهانه در ایران زمین, تنها هنگامی سربرمی آورند که یک یا چند دولت توسعه طلب به دلیل تعقیب سیاست های امپریالیستی و کوشش برای تامین منافع نامشروع خود در کشور ما, می کوشد تا با پشتیبانی از گروه های معدود ضدایرانی یا اساسا خلق کلی آنها از هیچ, آشوبها و فتنه های قومی به پا کرده و در این میان برای خویش از آب گل آلود ماهی بگیرد.در واقع بدون وجود این مسئله, جنبشهای چندصدنفره عشیره گرا اصولا از شانسی برای موفقیت در برانگیختن گروه های هدف خود برخوردار نبوده و محکوم به ادامه حیات سیاسی خفت بار خویش در گوشه انزوا و چشم امید داشتن به برون آمدن دستی از غیب بوده, هستند و خواهند بود و دقیقا به همین دلیل است که رهبران سازمان های ضدایرانی, همچون گاموح و جبهه خلق عرب, در سفارتخانه ها و کنسولگریهای دولت های بیگانه را, از ترکیه و آذربایجان گرفته تا سوریه و قطر و کانادا, به کلی از پاشنه درآورده و با در پیش گرفتن سیاست حداکثر استغاثه و گریه و لابه, می کوشند تا به هر نحو ممکن بیگانگان را به دخالت در امور داخلی ایران به نفع اهداف شوم خویش برانگیزند.
ادعای ترکی#21:
Taking the advantage of these developments, the Southern Azerbaijani Turks rebelled and demanded the fulfilment of the following issues from the Iran government:

The permission for the foundation of the schools that provide Turkish education in Iran

The entitlement of Azerbaijan with the Autonomous Status

When the Iran government rejected these demands, Azerbaijani Turks attempted to take their rights through piling arms. The Azerbaijani people who discharged the military and civil authorities of Iran in a short period took the entire country under their control. The Autonomous Republic of Azerbaijan was declared as connected to Iran. Therefore, the Republic of Azerbaijani has been established that has the proper autonomous rights in the fields of culture and economy.

ترجمه پارسی:

با بهره گیری از این گشایش ها, ترک های آذربایجان جنوبی سر به شورش برداشته و خواستار اجرای امور زیر از دولت ایران شدند:

صدور مجوز برای تاسیس مدارسی که آموزش به زبان ترکی را در ایران فراهم آورد


اعطای حق خودمختاری به آذربایجان


هنگامی که دولت ایران این درخواستها را رد کرد, ترک های آذربایجانی کوشیدند تا از راه برگرفتن سلاح به حقوق خویش دست یابند.مردم آذربایجانی که مقامات نظامی و غیرنظامی ایران را از کار برکنار کرده بودند, در مدت کوتاهی کنترل سراسر کشور را به دست گرفتند.جمهوری خودمختار آذربایجان به عنوان ساختاری وابسته به ایران اعلام موجودیت کرد.بدین سان, جمهوری آذربایجان که دارای حقوق مناسب خودمختاری در زمینه های فرهنگ و اقتصاد بود, بنیانگذاری شد.

پاسخ ایرانی#21:
-فتنه فرقه چی ها را مطلقا نمی توان به عنوان یک شورش همگانی به همه مردم آذربایجان, یا حتی بخشی قابل ملاحظه از آنان, تعمیم داد.دست اندرکاران و کارگزاران این آشوب, از کادرهای سیاسی و تبلیغاتی تا اراذل مسلح بازوی نظامی, عمدتا مرکب از مزدوران قفقازی کا.گ.ب به همراه مشتی لات و لمپن های پست ترین اقشار جامعه آن روز آذربایجان بودند که به هیچ وجه و با هیچ شعبده بازی نمی شود اینان را نمایندگان "ترک های آذربایجانی" ! نامید.
-به دست گرفتن کنترل "سراسر کشور" از سوی تفنگچی های فرقه تنها در یک جا روی داده و آن هم مغز تخیل پرداز پان ترکیست ها است.در واقع اوباش فرقه حتی موفق به تصرف مناطق ترک زبان شهرستان های قزوین و اراک و ساوه نیز نشده و کنترلشان بر زنجان و ارومیه نیز بسیار سست و نامستحکم بود, چه رسد به اینکه سراسر کشور را در کنترل خود بگیرند.
ادعای ترکی#22:
However, they could not prevent the infiltration of the Soviet secret agents within the boundaries of the Autonomous Republic of the Southern Azerbaijan that they established. As a result of the Soviet propaganda carried out in the region, the Southern Azerbaijan had turned into a sort of influential region.

ترجمه پارسی:
با این حال, آنها (فرقه چی ها) نتوانستند از نفوذ عوامل جاسوسی شوروی به درون مرزهای جمهوری خودمختار آذربایجان جنوبی که تاسیسش کرده بودند, جلوگیری نمایند.در نتیجه تبلیغات شوروی که در منطقه انجام گرفت,آذربایجان جنوبی به شکل منطقه ای تحت نفوذ تبدیل شده بود.

پاسخ ایرانی#23:
-فرقه چی ها به این دلیل نتوانستند از نفوذ جاسوسان شوروی جلوگیری کنند چون که اساسا موجودیت خودشان توسط همان عوامل ایجاد و تثبیت شده بود.در واقع, رابطه موجودیت فرقه دموکرات آذربایجان با کمونیست های استالینی, دقیقا مانند رابطه "رنگ" با "نور" بوده و لذا به محض اتخاذ تصمیم ایجاد جنبش جدایی خواهی در مناطق شمالی ایران از سوی روسها این حرکت ایجاد و به محض خروج آنها به دلیل فشار بلوک غرب و توافق های پشت پرده قوام درباره نفت شمال, این جنبش فروپاشید و نهایتا با یک تلنگر ارتش ایران به زباله دانی تاریخ فرستاده شد.برای درک بهتر چگونگی مناسبات فرقه دموکرات با عوامل دولت شوروی, 2 سند بسیار مهم که اخیرا بوسیله تارنمای میهنی "آذرپادگان" در شبکه اینترنت قرار داده شده است, به خوانندگان گرامی ارائه می شود: سند شماره 1-سند شماره 2
بررسی این اسناد متقن جای هیچ گونه شک و تردیدی باقی نمی گذارد که :
1-تصمیم ایجاد آشوبی جدایی خواهانه در مناطق شمالی ایران, به طور کامل توسط بالاترین ارگان رهبری دولت شوروی یعنی "دفتر سیاسی کمیته مرکزی اتحاد شوروی" گرفته شده و سپس به "میرجعفر باقراف", دبیر وقت کمیته مرکزی حزب کمونیست جمهوری موسوم به آذربایجان داده شده تا وی به عنوان عامل اجرایی حاضر در منطقه, اقدامات بعدی را طراحی و اجرا کند.
2-حتی نام تشکیلات موردنظر برای ایجاد آشوب در آذربایجان, یعنی "حزب (فرقه) دموکرات آذربایجان" توسط خود روسها انتخاب شده است.
3-برای ایجاد و سازماندهی فتنه آذربایجان, روسها از همه امکانات خود در ایران, از مزدوران حزب منفور توده تا سفارتخانه ها و کنسولگری های خویش بهره برده اند.
4-تامین کلیه امکانات تبلیغاتی-نظامی مورد نیاز فرقه چی ها, از ماشین چاپ و کاغذ و پول گرفته تا سلاح و مهمات, با رهبری و سازماندهی مستقیم کمونیست های روس و مزدورانشان در جمهوری موسوم به آذربایجان صورت گرفته است.
5-رهبر ظاهری آشوب آذربایجان, یعنی "جعفر پیشه وری", برای کسب دستورات لازم از سوی اربابان سرخ, مستقیما به باکو رفته و کلیه اوامر دیکته شده را دریافت داشته است.
بدینسان کاملا بر هر انسان دارای عقل سلیمی روشن است که ماهیت آنچه پان ترکیست ها, "مبارزه ترک های آذربایجان جنوبی" می خوانند چه بوده و بر چه مبنای خائنانه ای قرار داشته است.
-مشخص نیست که پان ترکیست ها چگونه و بر چه مبنایی از فرقه چی ها انتظار داشته اند تا جلوی نفوذ عوامل روسها را در منطقه تحت کنترلشان بگیرند.گذشته از این مسئله که اساسا وجود فرقه به کمونیست های استالینی وابسته بوده, چگونه می توان از فرقه چی ها به فرض محال مستقل و ناوابسته بودنشان این انتظار را داشت که مرزهای آذربایجان تحت اشغال روسها را بروی نفوذ جاسوس هایشان بسته نگاه دارند؟ و اساسا این پرسش مطرح می شود که چرا نویسندگان مقالات مورد بحث, علیرغم اینکه به نظر می رسد به خوبی با مسائل تاریخ معاصر ایران آشنا هستند, هیچ اشاره ای به مسئله تحت اشغال بودن آذربایجان نکرده و از آن به سکوت عبور کرده اند؟! آیا آنها نمی توانستند به خوانندگان خود یادآوری کنند که دستکم در مقطع سالهای اوج گیری آنچه "مبارزه ترک های آذربایجان جنوبی" می خوانند, نیروهای روسی بخشهای عمده ای از سرزمین این برادران ترک (؟!) را به اشغال خویش درآورده بودند؟ چگونه است که تهاجم روسها به آذربایجان شمالی, پان ترکیست ها را به سوز و گداز و روضه خوانی وامی دارد, اما تجاوز همین روسها به آذربایجان جنوبی با سکوت محض اینان روبرو شده و از آن به سادگی عبور می شود؟ البته پاسخ این پرسشها بر ایرانیان تیزهوش روشن است و آن اینکه در پشت مسکوت گذاشتن حقیقت اشغال آذربایجان به دست روسها, کوششی شوم از سوی پان ترکیست ها به منظور ماله کشی و پاک کردن گناه بزرگ و نابخشودنی فرقه چی ها در خیانت به میهن و نوکری روسها نهفته است.چه آنها خود به خوبی بر این مسئله واقفند که اگر حضور سنگین ارتش سرخ در آذربایجان و به زور متوقف نکردن یکان های اعزامی ارتش به مناطق آشوب زده در شریف آباد قزوین نبود, نیروهای نظامی ایرانیان در همان نخستین هفته های فتنه فرقه چی ها, به یاری مردم دلیر آذربایجان کار مزدوران بیگانه را یکسره نموده و آنها را به همان سرنوشتی دچار می نمودند که یک سال بعد و در پی خروج روسها از منطقه گرفتار ساختند.از همین روست که پان ترکیست ها واقعیت پاگیری فتنه فرقه چی ها را تحت حمایت ارتش اشغالگر شوروی مسکوت می گذارند تا زمینه همچنان برای تبلیغات بعدی شان مستعد باقی بماند.
ادعای ترکی#24:
the Autonomous Republic of Azerbaijan accomplished to conclude an agreement with the Iran government that guaranteed the rights of the Azerbaijani people on the date of 14th June 1946. However, it was alleged that there were some members supporting the Soviets within the Government of the Southern Azerbaijan. Upon these allegations, the army of Iran got the support of English and Americans violated the agreement concluded on the 14th June 1946 on the grounds of the security of the new elections and penetrated again into Azerbaijan on the date 14th December 1946.

ترجمه پارسی:
جمهوری خودمختار آذربایجان اقدام به انعقاد توافقنامه ای با دولت ایران در تاریخ 14 ژوئن 1946 نمود که حقوق مردم آذربایجانی را تضمین می نمود.با این حال, ادعا شد که شماری از اعضای دولت آذربایجانی جنوبی در حال حمایت از شوروی ها می باشند.بر اساس این شایعات, ارتش ایران با کسب پشتیبانی انگلیسی ها و آمریکایی ها توافقنامه منعقده در 14 ژوئن 1946 را به بهانه تامین امنیت انتخابات جدید نقض نموده و در تاریخ 14 دسامبر 1946 مجددا وارد آذربایجان شد.

پاسخ ایرانی#25:
-یکی از اصول پذیرفته شده حقوقی این است که اگر قراردادی در حالی منعقد شود که هر یک امضاکنندگان آن تحت فشار بوده و فاقد اختیارات لازم و حق گزینش واقعی باشند, آن قرارداد به کلی فاقد وجاهت قانونی خواهد بود.پیمانی که میان دولت ایران و دارودسته پیشه وری به امضا رسید نیز به دلیل تهدیدات و فشارهای روسها دقیقا مصداق بارز این پدیده می باشد و لذا فاقد هر گونه وجاهت حقوقی بوده است.بنابراین نقض آن مطلقا عملی غیراخلاقی یا غیرقانونی نمی تواند تلقی شود و این مسئله گذشته از این واقعیت است که ملت ایران به عنوان صاحب اصلی این آب و خاک هرگز تن به امضای چنان قرارداد ننگینی نمی داده و اصولا اوباش نوکر روس را به رسمیت نمی شناخته است.از این رو, اقدام متهورانه ارتش ایران و نیروهای شبه نظامی همراه آن, به طور کامل در جهت خواسته های ملت ایران قرار داشته و لذا روز 21 آذرماه 1325 برای ایرانیان روزی خجسته و میمون می باشد که منجر به "گریز اهریمن" از خاک پاک آذرآبادگان گشته است.ما میهن پرستان ایرانی یاد و خاطره این جشن را گرامی داشته ایم, گرامی می داریم و گرامی خواهیم داشت.
-ترک پرستان انیرانی مشخص نمی کنند که ارتش ایران از "کجا" وارد آذربایجان شده بوده است؟ به گفته اینان مبارزان آذربایجانی ! موفق شده بودند تا کنترل "سراسر کشور" را در دستان خود بگیرند.پس می توان چنین حدس زد که اصولا ارتش ایران را نیز منحل کرده و فرماندهان آن را همچون مقامات ایرانی ای که پان ترکیست ها مدعی برکنار ساختنشان از سوی فرقه چی ها هستند به زندان انداخته و یا جامی از می اجل نوشانده باشند! به این ترتیب حقیقتا این پرسش پیش می آید که بالاخره این ارتش قهار که ظرف چند روز کار جنبش مسلحانه 25 میلیون ترک آذربایجانی ! را یکسره ساخت, از کجا راهی آذربایجان شده بوده است؟ از آسمان یا از زیرزمین؟!
-پان ترکیست ها راست می گویند که "شماری" از اعضای دولت خودخوانده پیشه وری در حال "حمایت" از سیاست های روسها نبوده اند, چرا که چنانکه گفته شد, اساسا "موجودیت و هستی" آشوب فرقه چی ها, از مقطع دستور تشکیل و نامگذاری گرفته تا حمایت های سیاسی-تبلیغاتی و نظامی-لجستیکی, یکسره به دست روسها به وجود آمده است.از این رو براستی نمی توان مدعی شد که فرقه دموکرات یا بخشی از آن بتواند آفریدگارش را مورد حمایت قرار دهد.
-پرسش نه چندان خارج از بحثی که اینجا مطرح می شود این است که چگونه دولت ترکیه که در خلال سالهای نخستین جنگ جهانی دوم به حمایت از برخی حرکات ضدایرانی در داخل ایران دست زده و سپس به قول پان ترکیست ها اقدام به "میانجیگری" میان دولت ایران و قشقایی های شورشی ,البته به سبک ترکی, نموده بود, در این مقطع و نسبت به حرکت قاعدتا سرنوشت سازتر ترک زبانان دهها بار پرشمارتر آذربایجانی و نحوه برخورد احتمالی دولت ایران سکوت کامل اختیار نمود؟ و اینکه چرا پان ترکیست ها توضیحی نمی دهند که مواضع دولت ترکیه در قبال "ترک های آذربایجان جنوبی" در خلال سالهای 1945-1946 چگونه و بر چه اساسی بوده است؟ پاسخ این پرسش را می بایست در رفتار دوگانه دولت ترکیه جستجو کرد.ترک ها که در خلال سالهای نخست جنگ جهانی دوم, با مشاهده پیروزیهای برق آسای آلمان ها و بر اساس توافقات پنهانی شان با نازی ها به وجد آمده و به دخالت در امور داخلی میهن ما و حمایت و پشتیبانی از برخی افراد و گروه های مشکوک و مزدور اقدام نموده بودند, با شکست نهایی آلمان ها و پیروزی روسها, نسبت به آشوب قومی فرقه چی ها موضعی نه بی تفاوت که حتی کاملا خصمانه اتخاذ نمودند.علت این مسئله به این واقعیت بازمی گشت که استالین که خود "گرجی تبار" بود, پس از درهم کوبیدن سپاه نازی ها به این صرافت افتاد تا با پیش کشیدن برخی ادعاهای ارضی نسبت به مناطق شمال شرقی ترکیه, آنها را به خاک جمهوری سوسیالیستی گرجستان ملحق سازد و لذا دولت های ترکیه و شوروی که در دوران لنین-آتاتورک دوستانی صمیمی به شمار می رفتند, در روزگار استالین-اینونو کاملا رودرروی یکدیگر قرار گرفته و به دشمنان یکدیگر تبدیل شدند.از سوی دیگر تصمیم روسها به ایجاد حرکتی جدایی خواهانه در مناطق کردنشین تحت اشغالشان در ایران, ترک ها را که همواره دارای موضعی هیستریک نسبت به هر گونه جنبش ناسیونالیستی کردی در منطقه می باشند, سخت نگران و مشوش ساخته و آنها را به این نتیجه رساند که نهایت کوششان را برای عقیم گذاردن برنامه های روسها به کار ببرند.از این رو ترک ها با استفاده از کلیه امکانات تبلیغاتی شان بویژه رادیو آنکارا که با کیفیت عالی در مناطق آذری نشین ایران قابل دریافت بود, شروع به پخش اخبار و تحلیل های ضدفرقه ای نموده و به بردن آبروی نداشته دموکرات ها کمر همت بستند.کار دشمنی ترک ها با فرقه به جایی رسیده بود که پیشه وری عملا چندین بار ضمن انتقاد شدید از برنامه های رادیو آنکارا, با تاکید بر زمینه های عداوت تاریخی آذری-ترک, اعلام داشت که "ترک ها از قدیم دشمن ما هستند." (برای اطلاعات بیشتر, نک به : "بحران آذربایجان", خاطرات میرزا عبدالله مجتهدی, موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران, تابستان 1381)
ادعای ترکی#26:
Iran government took the revenge of the period of liberation that the Azerbaijani people attained for six months. All of the Azerbaijani leaders that were involved in the struggle of liberation were exiled to various places of Iran and arrested. The properties of these people were entitled to the Iranians.
ترجمه پارسی:
دولت ایران انتقام دوره آزادی را که خلق آذربایجانی برای 6 ماه کسب کرده بود, ستاند.همه رهبران آذربایجانی که در مبارزه آزادیبخش درگیر بودند به مناطق مختلف ایران تبعید شده و به زندان افتادند.دارایی ها این مردم به ایرانیان اعطا شد.

پاسخ ایرانی#26:
-از آنجا که دروغگو کم حافظه است, پان ترکیست ها از یاد برده اند که چند سطر پیش سخن از آغاز مبارزه آزادیبخش آذربایجانی ها در دهه 1930 زده بودند و اکنون مدعی اند که دوره آزادی "خلق آذربایجانی" تنها 6 ماه به طول انجامیده بوده است! به عبارت دیگر از مقطعی که مبارزان ترک آذربایجان جنوبی ! مقامات ایران را از کار برکنار کرده و "سراسر کشور" را به کنترل خود درآورده بودند تا زمانی که ارتش ایران در 14 دسامبر 1946 به آذربایجان وارد شد, تنها 6 ماه گذشته بوده است!
-طول مدت حکومت فرقه چی ها بر آذربایجان, دقیقا یک سال کامل یعنی از 21 آذرماه 1324 تا 21 آذرماه 1325 بوده است نه 6 ماه!
-رهبران اصلی آشوب دموکرات ها به دلیل "شجاعت" ذاتی شان! چنان در گریز به سوی لانه هایشان در جمهوری موسوم به آذربایجان شتاب داشتند که حتی پیش از نزدیک شدن جلوداران ارتش ایران به تبریز از مرز رد شده بودند, چه رسد به اینکه در صحنه بمانند و دچار تبعید و زندان شوند!
ادعای ترکی#27:
When the petroleum of Iran Government under the Presidency of Musaddık was nationalised in 1950s, the American and English governments lost their shares in the Iranian petroleum. Therefore, they initiated a great propaganda in order to provide the separation of Azerbaijani Turks from Iran. As a result of this American and English propaganda, thousands of Azerbaijani Turks were arrested or exiled by the Iran Government. The properties of the Azerbaijani people who were arrested or exiled were given to the Iranians.

ترجمه پارسی:
هنگامی که منابع نفتی دولت ایران تحت ریاست مصدق در دهه 1950 ملی شد, دولت های آمریکا و انگلیس سهم خودشان را در نفت ایران از دست دادند.از این روی, آنها تبلیغات وسیعی را به منظور جامه عمل پوشاندن به جدایی ترک های آذربایجانی از ایران آغاز نمودند.در نتیجه این تبلیغات آمریکایی و انگلیسی, هزاران تن از ترک های آذربایجانی بوسیله دولت ایران دستگیر یا تبعید شدند.دارایی های آذربایجانی هایی که به زندان افتاده یا تبعید شده بودند به ایرانیان داده شد.
پاسخ ایرانی#27:
-دولت های آمریکا و انگلیس هیچگاه به تحریک جدایی خواهی در آذربایجان در سال های حکومت دکتر مصدق نپرداختند.به منظور مقابله با جنبش ملی شدن صنعت نفت, انگلیسی ها یکبار دیگر به فکر جدایی خوزستان افتادند که نهایتا ناکام ماند و آمریکایی ها نیز در آن مقطع هنوز فاقد یک سازمان جاسوسی نیرومند در ایران بودند تا بتوانند چنین پروژه هایی را طراحی و اجرا نمایند.تشریک مساعی بعدی این دو قدرت, نهایتا به کودتای 28 مرداد و سقوط دولت دکتر مصدق منجر شد بدون آنکه به بهره گیری از حرکت های جدایی خواهانه در آذربایجان نیازی احساس شود.
-مشخص نیست که پان ترکیست ها دقیقا از کدام تبعید و زندان و مصادره های گسترده سخن می گویند.هنگامی که اساسا تبلیغاتی از سوی آمریکایی ها و انگلیسی ها در این باره صورت نگرفته که آشوبی بر پا شود, چرا دولت ایران می بایست عوامل خیالی یک آشوب انجام نشده را مجازات کند؟ و اگر آشوب و فتنه ای روی داده است, چگونه است که کوچکترین نشانه ای از کیفیات, خواسته ها, رهبران و دیگر مسائل آن بیان نشده است تا ما ایرانیان سرانجام دریابیم که نقاط کور تاریخ معاصرمان کجا بوده است؟! البته بر خردمندان روشن است که این آشوب خیالی و واکنش خیالی تر دولت ایران نیز در زمره همان محصولات کارخانه قوه تخیل پان ترکیست هاست که سه شیفته مشغول کار بوده و مدام مشغول تولید انبوه دروغ های شاخداری است که مطلقا مبنای واقعی ندارند! مطمئن باشید که اگر کوچکترین رویداد ناخوشایندی در آذربایجان و در آن مقطع روی داده بود, پان ترکیست های وطنی که در کوه ساختن از کاه مهارتی مادرزادی دارند, آن را به حماسه ای تراژیک مبدل ساخته و تا کنون کل شبکه اینترنت را از روضه ها و نوحه های مربوطه آکنده ساخته بودند.
ادعای ترکی#29:
The Iran Governments who have signed the Universal Declaration of Human Rights have recently followed an extraordinary chauvinistic policy. They have banned the education of the Azerbaijani Turkish together with Farsi language provided for the Azerbaijani Turks in the schools and they even prohibited the usage of the names of “Turk” and “Turkish”.

ترجمه پارسی:
دولتمردان ایران که اعلامیه جهانی حقوق بشر را امضا کرده اند, اخیرا یک سیاست به طرز خارق العاده ای شووینیستی را پیشه خود ساخته اند.آنها تحصیل به زبان ترکی آذربایجانی را ممنوع ساخته و به همراه آن زبان پارسی را برای ترک های آذربایجانی در مدارس در دسترس قرار داده و حتی کاربرد نامهای "ترک" و "ترکی" را قدغن کرده اند.

پاسخ ایرانی#29:
-چنانچه گفته شد, تحصیل به زبان های محلی از مقطع دبستان و به عنوان زبان نخست, مغایر با منافع ملی ایرانیان است و لذا مورد پذیرش هیچ ایرانی میهن پرستی قرار نگرفته و نخواهد گرفت و این هم البته سیاست جدیدی نیست که چنین در بوق شده است.با این حال, چنانچه در قانون اساسی مشروطیت و حتی قانون اساسی کنونی نیز تصریح شده, تدریس زبان های قومی به عنوان زبان دوم مورد تایید دولت و نیز ملت ایران است و لذا ادعاهای پان ترکیست ها به کلی بی پایه و اساس و دروغ محض می باشد.
-زبان پارسی "باید" در همه مدارس ایران زمین تدریس شود, چرا که عامل حفظ هویت ملی و تاریخی ما و رمز همبستگی ملی ما است.افزون بر این, هر کشوری نیاز به یک زبان رسمی دارد تا مکاتبات و اسناد اداری و رسمی به آن زبان نگاشته شود.آیا می توان متصور شد که کودکان آذربایجانی که آینده سازان این سرزمین هستند, آشنایی به زبان پارسی نداشته و از توان تاثیرگذاری بر سیاست های کلی کشور محروم شوند؟!
-بر خلاف دولت کثیف ترکیه که رسما و بر اساس قوانین موسوم به "ضدتروریستی" خود, کاربرد واژه "کرد" را مصداق "تبلیغات جدایی خواهانه تروریستی" دانسته و آن را عملا در زمره جرم های نظام قضایی خویش قرار داده بود, کاربرد واژه های ترک و ترکی در ایران زمین هیچگاه ممنوع نشده است.پس این هم یکی دیگر از فرآورده های مغز علیل و دروغ پرداز پان ترکیست ها است.
ادعای ترکی#30:
Since they were not contended with these prohibitions, the allegations stating that the Azerbaijani people of today living in Iran are not rooted from Turks and they are composed of a community with “Iranian” lineage have been taught in the educational books. Thus a policy has been followed in order to convert 20 millions of Azerbaijani Turks to become Iranians.
ترجمه پارسی:
از آنجا که آنها (دولتمردان ایرانی) به این ممنوعیت ها بسنده نکردند, ادعاهایی که اظهار می دارند که خلق آذربایجانی امروز در ایران از ترک ها بوجود نیامده و مرکب از یک جامعه با تبار "ایرانی" است, در قالب کتب تحصیلی آموزش داده شده است.بدین سان, از سیاستی پیروی شده است که هدفش استحاله 20 میلیون ترک آذربایجانی برای ایرانی شدن می باشد.
پاسخ ایرانی#30:
-ادعاهای مبتنی بر ایرانی تبار بودن آذری ها کاملا درست و مستند هستند.آذربایجانی ها چه از دیدگاه نژادی, چه از نظر تاریخی و چه از زاویه فرهنگی, صددرصد ایرانی هستند.تنها مسئله ای که میان آذری ها و دیگر اقوام ایرانی تفاوت ایجاد می کند, امر "ترکی" بودن زبان آنهاست که در نتیجه تهاجمات و سلطه های پی در پی گروه های ترک بر آذرآبادگانیان تحمیل شده است.هر چند این بر خود آذری هاست که درباره ترک زبان کنونی شان و بازگشت به زبان نیاکان خویش و یا توسعه و غنی سازی زبان ترکی خویش تصمیم بگیرند, اما قطعا این حقیقت بر جای خود ثابت و استوار خواهد بود که آذری, ایرانی خالص است و هیچ ترفند و توطئه و معجزه ای نمی تواند "آذر" عشقی که را که او به "ایران" در جان دارد خاموش ساخته و از وی موجودیتی بی هویت بسازد که آماده پوشیدن هر لباسی خواهد بود که بیگانگان بر تنش کنند.
-نه دولت های پیشین و کنونی ایران و نه هیچ میهن پرست ایرانی تصمیم به "ایرانی کردن" آذربایجانی ها نداشته, ندارد و نخواهد داشت.علت این امر هم در این است که آذربایجانی ها خود در زمره اصیل ترین ایرانیان اند! چگونه می توان قومی که خود را از ازل و تا ابد ایرانی می داند, به زور و با به کار بستن شیوه هایی که مختص ترک هاست, دوباره "ایرانی" کرد؟! و اساسا چه نیازی به انجام چنین کار احمقانه ای وجود دارد؟ این سیاست های کثیف آسمیلاسیون اجباری تنها به کار کشورهای بی هویتی چون ترکیه و ازبکستان و اران می آید تا با تمسک بدانها, ملت های بومی و باستانی ساکن در جغرافیای سیاسی خویش را به زور از هویت آریایی خویش تهی ساخته و قبای چرکین ترک بودن را در برشان کنند!
پایان

هیچ نظری موجود نیست: